در هفتههای اخیر، ایران شاهد موج جدیدی از اعتراضات مردمی بوده است که در چند شهر در پس زمینه مسائل اقتصادی و سیاسی در هم تنیده شده است؛ این اعتراضات اولین بار در نوع خود نیست، اما در شرایطی مملو از تنش های داخلی و خارجی صورت می گیرد که وضعیت را برای حکومت ایران پیچیده تر می کند؛ در این مقاله به پیشینه این اعتراضات، علل آن، بازتابها و واکنشهای مختلف به آن اشاره میکنیم.
*پیشینه و علل اعتراضات:
1. سقوط اقتصادی:
سالهاست که اقتصاد ایران به دلیل تحریمهای بینالمللی بهویژه تحریمهایی که بخش نفت، شریان اصلی اقتصاد را هدف قرار میدهند، تحت فشار زیادی قرار دارد؛ همچنین تورم بالا، بیکاری و کاهش ارزش پول ملی به وخامت شرایط زندگی اکثریت ایرانیان کمک کرده است؛ وگزارش ها حاکی از آن است که قیمت کالاها و خدمات اساسی در ماه های اخیر به میزان قابل توجهی افزایش یافته است و این امر باعث شده تا قشر وسیعی از مردم در اعتراض به ناتوانی دولت در مدیریت بحران اقتصادی به خیابان ها بیایند.
2. حاشیه سازی سیاسی:
علاوه بر بحرانهای اقتصادی، بسیاری از ایرانیان از نبود نمایندگی سیاسی مؤثر و کنترل نخبگان مذهبی و سیاسی بر اهرمهای حکومتداری گلایه دارند؛ علاوه بر انتخابات به عنوان یک امر رسمی با محدودیت در نامزدی و گزینش تلقی می شود، که باعث می شود بسیاری احساس کنند که آرای آنها تأثیری بر تصمیمات ایالتی ندارد.
3. *مسائل اجتماعی انباشته:
انگیزه های اعتراضات نیز شامل مسائل اجتماعی مرتبط با عدالت، فساد و آزادی های شخصی است؛ چون موارد مکرر نقض حقوق بشر و برخورد خشن با تظاهرکنندگان و فعالان خشم و ناامیدی مردم را عمیق تر می کند.
*شهرهای آسیب دیده و اشکال اعتراض:
اعتراضات در شهرهای مختلف از جمله تهران، اصفهان و اهواز آغاز شد که نشان دهنده گسترش خشم در سراسر کشور بود.
اشکال اعتراضی بین راهپیماییهای مسالمتآمیز، اعتصابهای کاری و مسدود کردن راههای اصلی متفاوت بود.
در برخی موارد، اعتراضات به درگیری با نیروهای امنیتی تبدیل شد که برای متفرق کردن تظاهرکنندگان از زور استفاده کردند، از جمله گاز اشک آور و دستگیری.
*واکنش های دولت:
واکنش دولت ایران به این رویدادها تا حد زیادی قابل پیش بینی بود، با استفاده از زور برای متفرق کردن تظاهرکنندگان و دستگیری صدها نفر از آنها؛ واین رویکرد سرکوبگرانه انتقادهای داخلی و خارجی را برانگیخته است، اما منعکس کننده یک سیاست طولانی مدت برای مهار مخالفان از طریق اقدامات امنیتی شدید است.
از سوی دیگر، مقامات با وعده اصلاحات اقتصادی، مانند بهبود دستمزدها و حمایت از گروه های فقیر، به دنبال کاهش خشم بودند؛ اما این وعدهها خیلیها را قانع نکرد، زیرا معتقد بودند به دلیل نبود برنامههای روشن برای اجرای آن، فاقد اعتبار هستند.
*عواقب بر دولت و جامعه:
1. این اعتراضات باعث افزایش فشار بر رهبری ایران می شود که هم اکنون از چالش های داخلی و خارجی رنج می برد؛ مثلا در داخل، دولت با مشکلاتی در حفظ مشروعیت خود در پرتو خشم فزاینده عمومی مواجه است؛ اما تظاهرات در خارج، ایران را در حالت تدافعی در برابر جامعه بینالمللی قرار داد، جامعه بینالملل که از نزدیک نحوه برخورد این کشور با خواستههای مردم خود را زیر نظر دارد.
2. اعتصابات و ناآرامی ها بر اقتصاد ایران تأثیر منفی می گذارد و کسب و کار روزانه را مختل می کند و زیان های اقتصادی را افزایش می دهد؛ این دور باطل بین اعتراضات و وضعیت اقتصادی بحران را بیشتر پیچیده می کند.
3. تظاهرات ادامه دار صداهای مخالف را در داخل و خارج ایران تقویت می کند؛ مثل مخالفان یا اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور این رویدادها را فرصتی برای برجسته کردن خواسته های خود و خواهان تغییر همه جانبه رژیم می داند.
*بازخورد بین المللی:
این اعتراضات با واکنش های بین المللی متفاوتی مواجه شد؛ برخی از کشورها به ویژه در غرب از حقوق معترضان حمایت کرده و از توسل به زور علیه آنها انتقاد کرده اند؛ از سوی دیگر، کشورهای دیگر نسبت به مداخله خارجی در امور ایران هشدار داده و خواستار راه حل های داخلی برای این بحران شدند؛ به اضافه سازمان های حقوق بشری مانند دیده بان حقوق بشر و عفو بین الملل نسبت به نقض حقوق معترضان ابراز نگرانی کرده و خواستار رعایت حقوق بشر در ایران شدند.
*آینده اعتراضات:
پیش بینی نتیجه این اعتراضات دشوار است، اما بدون شک آنها آزمون جدیدی برای رژیم ایران هستند؛ در صورت ادامه بدتر شدن شرایط اقتصادی و سیاسی، ممکن است شاهد تشدید دامنه و شدت اعتراضات باشیم.
از سوی دیگر، اگر دولت موفق به انجام اصلاحات مشخص و جلب اعتماد عمومی شود، ممکن است بتواند در کوتاه مدت تنش ها را کاهش دهد.
در نهایت اعتراضات در ایران بازتاب روشنی از بحران های عمیق پیش روی کشور است؛
در حالی که رژیم ایران ممکن است بتواند اعتراضات را با استفاده از زور و امتیازات جزئی مهار کند، راه حل های واقعی مستلزم تغییر ریشه ای در رویکرد سیاسی و اقتصادی است؛
وضعیت کنونی نه تنها یک چالش برای دولت است، بلکه فرصتی برای بازنگری در سیاست های فعلی و تلاش برای ایجاد یک رابطه شفاف تر و موثرتر با مردم ایران است.