هنر و موسیقی در ایران نقشی محوری در بیان هویت و فرهنگ دارد، اما عرصهای پر از چالشهای سیاسی و اجتماعی است؛ چون در سالهای اخیر، تنشها بین هنرمندان و مقامات ایرانی بهویژه با استفاده از موسیقی برای بیان مسائل اجتماعی و اعتراض به سیاستهای دولت افزایش یافته است.یکی از برجستهترین اتفاقات در این زمینه، عفو یک هنرمند ایرانی بود که پس از تبدیل شدن یکی از ترانههایش به نماد جنبش اعتراضی ایران در سال ۱۴۰۱، برنده جایزه گرمی شد.
هنر به عنوان صدایی برای جامعه
در تظاهرات سال ۱۴۰۱ که در پی مرگ مهسا امینی زن جوان در بازداشت «پلیس اخلاق» به راه افتاد، ترانهها به ابزار اصلی انتقال احساس خشم و آزادیخواهی تبدیل شد؛ ویکی از آهنگ هایی که در آن دوره به شدت ظهور کرد، توجه جهانی را به خود جلب کرد، زیرا اشعار آن درد و امید را در هم آمیخت و آن را به نمادی از اعتراضات گسترده تبدیل کرد؛ علاوه بر این آهنگ به ویژه برنده جایزه گرمی به دلیل پیام و صدای کوبنده اش که بیانگر یک موضوع بشردوستانه جهانی است.
بازخورد رسمی
در ابتدا ترانه و هنرمند با موجی از انتقاد و سرکوب در داخل ایران مواجه شد؛ وی متهم به تحریف وجهه کشور بود و به اتهامات وارده به امنیت ملی و فتنه انگیزی بازداشت شد؛ اما پس از گذشت بیش از دو سال و با توجه به تغییر برخی مواضع سیاسی، مقامات ایرانی عفو این هنرمند را اعلام کردند.این تصمیم بهعنوان گامی مثبت در جهت کاهش تنشها بین جامعه هنری و مسئولان و نشاندهنده این است که هنر به جای تعمیق شکافها، میتواند در ساختن پلها نقش داشته باشد.
نماد عفو و ابعاد آن
عفو این هنرمند فقط یک تصمیم قانونی نبود؛ بلکه ابعاد فرهنگی و سیاسی گسترده ای داشت؛ و این نشان دهنده شناخت غیرمستقیم قدرت هنر به عنوان وسیله ارتباط و بیان توسط مقامات است؛ همچنین نشان دهنده تلاشی برای بازسازی اعتماد با نسل جوان است که هنر و موسیقی را ابزاری برای تغییر و تأثیر می دانند.از سوی دیگر، عفو ممکن است بخشی از یک استراتژی گسترده تر با هدف بهبود وجهه ایران در سطح بین المللی باشد؛ به اضافه این کشور به دلیل سرکوب اعتراضات و محدودیت های آزادی بیان با انتقادات گسترده ای مواجه شده است؛ وتهران از طریق این عفو به دنبال این است که خود را به عنوان کشوری با قابلیت پذیرش انتقاد و پذیرای خلاقیت معرفی کند.
هنر و موسیقی به عنوان نیرویی برای تغییر
هنر همواره نقشی محوری در جنبشهای تغییر اجتماعی و سیاسی در جهان داشته است؛ در ایران علیرغم محدودیت های اعمال شده، هنرمندان همچنان در خط مقدم نیروهای خواستار آزادی و عدالت هستند؛ وآهنگ هایی که در جریان اعتراضات ۱۴۰۱ پدیدار شد، تنها نمونه ای از این است که چگونه خلاقیت می تواند سلاحی قدرتمند در برابر ظلم باشد.آهنگی که برنده جایزه گرمی شد فقط یک قطعه موسیقی نبود؛ بلکه پیامی بود به دنیا از رنج ها و آرزوهای مردم ایران؛ این آهنگ توانسته است از مرزهای جغرافیایی و فرهنگی فراتر رفته و به صدایی جهانی برای آزادی تبدیل شود.
درس های آموخته شده برای آینده
تجربه عفو هنرمند ایرانی درس های بسیاری دارد؛ مثلا، نشان می دهد که چگونه هنر می تواند واسطه تفاهم و گفتگو حتی در پیچیده ترین شرایط باشد،علاوه بر اهمیت دادن آزادی به هنرمندان برای بیان عقاید و احساسات خود بدون ترس از سرکوب یا انتقام تاکید می کند.این تجربه نیاز دولتها به تعامل با موضوعات هنر و فرهنگ را از منظری بازتر نشان میدهد؛ مقامات می توانند به جای مقابله با هنر با سرکوب، از آن به عنوان وسیله ای برای درک نیازها و خواسته های جامعه استفاده کنند.سرانجام، بزرگداشت هنر و موسیقی در ایران، با وجود محدودیت ها، گواه قدرت خلاقیت انسان است؛ با وجود درگیری ها و چالش ها، هنر همچنان صدایی است که نمی توان آن را خاموش کرد و پیامی است که از مرزها و دیوارها فراتر می رود.عفو هنرمند ایرانی برنده جایزه گرمی گامی در مسیر درست است، اما نیازمند گامهای بیشتری برای برقراری آزادی بیان و تضمین نقش بیشتر هنر در ساختن آیندهای روشنتر است.در پایان این سوال باقی می ماند: آیا ایران می تواند از این لحظه برای بازنگری در سیاست های فرهنگی خود استفاده کند و راه را برای شکوفایی خلاقیت باز کند؟ پاسخ در اقدامات آینده نهفته است، نه فقط در کلمات.