در حالیکه دولت از توزیع عادلانه خاموشی در ايران برای مدیریت بحران انرژی میگوید، واقعیت میدانی چیز دیگریست: مناطق شمالی تهران کمتر در خاموشی فرو میروند، در حالیکه جنوب و حاشیه شهر در گرما و تاریکی غرق شدهاند. این تبعیض چه پیامدهایی دارد؟
خاموشی در ايران
خاموشی در ايران، در سالهای اخیر، بهویژه با نزدیک شدن به فصل تابستان و افزایش دمای هوا، با موجهای مکرری از خاموشی برق روبهرو شده است. درحالیکه دولت از برنامههایی برای توزیع “عادلانه” خاموشیها بهمنظور مدیریت کمبود انرژی سخن میگوید، واقعیتهای روزمره نشان میدهند که تبعیض آشکاری در اجرای این خاموشیها وجود دارد؛ بهویژه بین مناطق برخوردار و کمبرخوردار.
گزارشهای میدانی و اظهارات مردم در شهرهایی مانند تهران حاکی از آناند که مناطق شمالی و مرفه پایتخت – مانند نیاوران، زعفرانیه، الهیه و ولنجک – به ندرت با خاموشی در ايران مواجه میشوند، درحالیکه مناطق جنوبی مانند شهرری، اسلامشهر و پاکدشت روزانه ساعات طولانی در تاریکی فرو میروند.
این تفاوت موجب شده بسیاری از مردم نهتنها درباره توانایی دولت در مدیریت بحران انرژی، بلکه درباره عدالت در توزیع رنج و سختیها نیز سؤال کنند؛ زیرا به نظر میرسد محلههایی که نفوذ سیاسی و اقتصادی بیشتری دارند، از خاموشی در اماناند، و محلههای فقیرنشین بار اصلی بحران را به دوش میکشند.
دلایل احتمالی برای این تبعیض در توزیع برق
یکی از دلایل اصلی، تفاوت در زیرساختهای برقرسانی بین مناطق مختلف است. مناطق شمالی شهرهایی مانند تهران اغلب از سیستم برقکشی بهروز، شبکههای فشار قوی مطمئن و تجهیزات مدرنتری برخوردارند. این ساختار مدرن باعث میشود مدیریت بار مصرف و حفاظت از شبکه در این مناطق راحتتر انجام شود و خطر قطعی کاهش یابد. در مقابل، در مناطق جنوبی، شبکهها فرسوده و آسیبپذیرترند، و شرکتهای برق برای جلوگیری از آسیب بیشتر، ترجیح میدهند خاموشی در ايران در این مناطق اعمال کنند.
مناطق شمالی شهرها میزبان بسیاری از نهادهای امنیتی، حکومتی، دیپلماتیک و اقتصادی هستند. به عنوان مثال، ساختمانهای مهم دولتی، ستادهای ارتش و سپاه، بانکها، دفاتر مرکزی شرکتهای بزرگ و حتی خانههای برخی مسئولان در این نواحی قرار دارند. این نهادها نیاز حیاتی به برق پایدار دارند و خاموشی در این مناطق میتواند تبعات سیاسی و امنیتی برای دولت داشته باشد. در نتیجه، اولویت در تأمین برق برای آنها بیشتر است.
در مناطق مرفه، افراد بانفوذ، مقامات سابق یا فعلی، و مدیران ارشد شرکتهای بزرگ ساکن هستند. این افراد امکان لابیگری با وزارت نیرو و فشار به نهادهای تصمیمگیر را دارند. در نتیجه، احتمال معاف شدن از خاموشی در ايران یا کاهش زمان آن در این مناطق افزایش مییابد. در مقابل، ساکنان مناطق فقیرنشین قدرت رسانهای، سیاسی و حقوقی کمتری برای اعتراض و پیگیری حقوق خود دارند.
اولویت دادن به مناطق خاص مذهبی و حکومتی
در بسیاری از شهرهای ایران، بهویژه در دورههای بحران انرژی و کمبود برق، یک پدیده تکرارشونده و قابلتوجه وجود دارد: برخی مناطق خاص، از قطعی برق معاف هستند یا حداقل کمتر دچار خاموشی میشوند. این مناطق معمولاً شامل اماکن مذهبی مهم، ساختمانهای حکومتی، مراکز امنیتی و نظامی، و نهادهای رسمی جمهوری اسلامی هستند. این اولویتبندی، گرچه در ظاهر با دلایل امنیتی یا مذهبی توجیه میشود، خاموشى در ايران اما در واقع پرسشهای جدی درباره عدالت اجتماعی و حقوق برابر شهروندان ایجاد کرده است.
در شهرهایی مانند مشهد، قم، شیراز و تهران، اماکن مذهبی مانند حرم امام رضا، حرم حضرت معصومه، حرم شاهچراغ، و مساجد شاخص در اولویت تأمین پایدار برق قرار دارند. مقامات مسئول بارها اعلام کردهاند که خاموشی در این مکانها موجب “هتک حرمت” میشود و حضور زائران و مراسم مذهبی نباید با اختلال مواجه گردد.
با وجود آنکه در برخی موارد منطقی بهنظر میرسد که اماکن عمومی بزرگ با تجمع زیاد، از برق برخوردار باشند، اما در عمل مشاهده میشود که حتی در زمانهای کمحضور و در ساعتهای شب، برق این اماکن قطع نمیشود، در حالیکه خانههای اطراف در تاریکی مطلق فرو میروند. این رفتار باعث میشود تصور عمومی شکل بگیرد که مذهب، ابزاری برای حفظ امتیاز طبقاتی خاص شده است.
مطالعه بیشتر : سپاه پاسداران و بحران انرژی در ایران: تهدیدات و پیامدها
نتیجهگیری
خاموشی در ايران، آنچه امروز در ایران با عنوان تبعیض در توزیع برق رخ میدهد، صرفاً یک اختلال فنی یا خطای مدیریتی نیست؛ بلکه بازتابی واقعی از ساختار نظامی است که منافع نهادهای مذهبی و امنیتی را بر نیازهای اولیه مردم عادی ترجیح میدهد و با تثبیت فاصله طبقاتی، حقوق برابر شهروندان را به حاشیه میراند.در حالیکه از مردم خواسته میشود صرفهجویی و صبوری پیشه کنند، مناطق متعلق به مسئولان و نهادهای حکومتی در رفاه، سرمایش، روشنایی و پایداری برق غرقاند. این تناقض آشکار، نهتنها شکاف میان حکومت و مردم را عمیقتر میکند، بلکه نشان میدهد که حتی ابتداییترین خدمات عمومی نیز در گرو جایگاه سیاسی، اقتصادی یا مذهبی افراد است.