فریاد بی‌صدا؛ اعتصاب غذای مهوش صیدال در اوین جان او را تهدید می‌کند

فریاد بی‌صدا؛ اعتصاب غذای مهوش صیدال در اوین جان او را تهدید می‌کند

اعتصاب غذای مهوش صیدال در اوین نماد دیگری از وضعیت بحرانی زندانیان سیاسی در ایران است. این فعال سیاسی که به دلیل شرایط سخت و نقض حقوق اولیه خود دست به اعتصاب غذا زده، اکنون جانش به‌شدت در خطر قرار دارد. اعتصاب غذای او نه تنها صدای اعتراض به بی‌توجهی‌های سیستم قضایی و امنیتی است، بلکه تلنگری بر وجدان جامعه بین‌المللی درباره وضعیت حقوق بشر در زندان‌های ایران به شمار می‌رود.

اعتصاب غذای مهوش صیدال در اوین

اعتصاب غذای مهوش صیدال در اوین یکی از بحرانی‌ترین و دردناک‌ترین اعتراضات زندانیان سیاسی در ایران به شمار می‌آید که نشان‌دهنده عمق مشکلات و نقض حقوق اولیه این زندانیان است. مهوش صیدال، فعال سیاسی و دارنده دکترای حقوق بین‌الملل، در اعتراض به شرایط نابسامان بند زنان زندان اوین و عدم دسترسی به خدمات پزشکی و درمانی مناسب، دست به اعتصاب غذا زد. این اعتصاب غذا نه فقط یک حرکت فردی بلکه نمادی از اعتراض گسترده زندانیان سیاسی است که بارها با محرومیت‌های شدید، فشارهای روانی و جسمی مواجه شده‌اند. اعتصاب غذای مهوش صیدال در اوین پیامدهای جدی برای سلامت او به دنبال داشته است، به‌گونه‌ای که بعد از هشت روز از شروع اعتصاب غذا، به دلیل وخامت حالش به بیمارستان طالقانی منتقل شد و تشخیص کیست خونی در ناحیه شکم برای او داده شد. باوجود این انتقال، او همچنان از دریافت دارو و درمان خودداری کرده و این اقدامش جان او را به خطر انداخته است.

. وضعیت او نمایانگر بی‌توجهی مسئولان زندان به سلامت و حقوق اساسی زندانیان سیاسی است و نشان می‌دهد که این نوع برخوردها چگونه می‌تواند به مرگ خاموش این زندانیان منجر شود. مهوش صیدال در نامه‌ای سرگشاده که در زندان اوین نوشته، تاکید کرده است که این اعتصاب غذا به دلیل نقض حقوق انسانی و تحمیل محدودیت‌های تنبیهی مانند ممنوعیت ملاقات و تماس تلفنی صورت گرفته است و مسئولیت هر گونه آسیب جسمی و روانی که به او وارد شود را مستقیماً متوجه مقامات جمهوری اسلامی ایران می‌داند.

نظام درمانی ناکارآمد یا ابزاری برای سرکوب؟

مهوش صیدال که دارای دکترای حقوق بین‌الملل است، تنها به اعتصاب غذا به‌عنوان یک روش اعتراض اکتفا نکرده بلکه نامه‌ای قوی و جسورانه نوشته است که در آن حجم رنج‌ها در زندان اوین به ویژه در بند زنان را فاش می‌کند. در این نامه، او به شدت وضعیت نظام درمانی بند زنان را نقد کرده و آن را «ابزاری هدفمند و عمدی برای فرسایش تدریجی زنان مخالف سیاسی» توصیف کرده است. او توضیح داده که نبود پزشک عمومی برای مدت‌های طولانی، عدم حضور مداوم پرستار، محروم کردن از دسترسی به خدمات تخصصی پزشکی، همه نشانه‌هایی از سیاستی عمدی برای تضعیف زنان سیاسی است. علاوه بر این، به روند کند و طاقت‌فرسای اعزام زندانیان به درمان خارج از زندان و هزینه‌های نامتناسب درمان اشاره کرده است. تمام این مشکلات باعث شده است اعتصاب غذای مهوش صیدال در اوین تنها یک اعتراض شخصی نباشد بلکه فریادی بلند علیه سیاست‌های سرکوب و بی‌توجهی به سلامت زندانیان سیاسی باشد. این سیاست‌ها نه تنها سلامت جسم را نشانه گرفته بلکه هدفش خاموش کردن صدای مخالفان از طریق فرسایش جسم و روان است. در واقع، اعتصاب غذای مهوش صیدال در اوین نمادی از نبرد سخت میان اراده زندانیان برای احقاق حقوق اولیه‌شان و تلاش‌های حکومت برای ساکت کردن آن‌ها است که وضعیت او را به مثابه تراژدی زنده‌ای از وضعیت زندان‌های سیاسی در ایران تبدیل کرده است.

مطالعه بیشتر : زینب جلالیان: ۱۷ سال زندان بدون درمان و بی‌عدالتیمی

در نهایت، اعتصاب غذای مهوش صیدال در اوین تنها یک اعتراض فردی نیست، بلکه نمایانگر عمق بحران نقض حقوق زندانیان سیاسی در ایران است. فریادی برای جلب توجه جهانی به بی‌توجهی مسئولان نسبت به سلامت و حقوق انسانی زندانیان است. تا زمانی که این وضعیت ادامه یابد، جان زندانیان سیاسی در خطر خواهد بود و لازم است نهادهای بین‌المللی و جامعه جهانی به طور جدی وارد عمل شوند تا این «مرگ خاموش» متوقف شود و کرامت انسانی حفظ گردد.

Related posts

انتقال زندانی سیاسی ۸۰ ساله ابوالفضل قدیانی به بیمارستان در زندان اوین

اعدام زندانیان در ایران؛ سکوت مرگبار در خرم‌آباد و اصفهان

تأیید حکم اعدام محمدامین مهدوی؛ شکنجه و اعتراف اجباری زندانی سیاسی