افغانستیزی در ایران دیگر صرفاً یک برداشت فردی یا واکنش پراکنده در شبکههای اجتماعی نیست، بلکه به پدیدهای اجتماعی بدل شده که از دل بحرانهای اقتصادی، سیاستهای دولتی و گفتمانهای ناسیونالیستی تغذیه میشود. در میانه این موج نگرانکننده، سرگذشتهای انسانی تلخی مانند محبوبه، دختر مهاجر افغان که در ایران زاده و بزرگ شده اما امروز در آستانه اخراج به کشوری ناآشنا قرار گرفته، جلوهای از بیعدالتی آشکار را نمایان میکند.
افغانستیزی در ایران
افغانستیزی در ایران پدیدهای تازه نیست، اما در سالهای اخیر با شدتگرفتن بحرانهای اقتصادی، بیکاری، فقر، و فشارهای اجتماعی، این نگاه تبعیضآمیز شکل آشکارتری به خود گرفته است. مهاجران افغان، که بسیاری از آنها دهههاست در ایران زندگی میکنند و نسل جدیدشان در این کشور متولد و بزرگ شدهاند، اکنون بیش از هر زمان دیگری هدف بیاعتمادی، توهین، طرد اجتماعی و تصمیمات حکومتی سختگیرانه قرار گرفتهاند.
در شبکههای اجتماعی، کامنتهایی که با لحنی تحقیرآمیز خواستار اخراج مهاجران میشوند، به امری عادی بدل شده است. عباراتی چون «اول به فکر مردم خودمان باشید» یا «افغانها باید برگردند کشور خودشان» بازتابدهنده نوعی نگرش غالب در بخشی از جامعه است که مهاجران را بهعنوان عامل مشکلات اقتصادی و اجتماعی معرفی میکند. این در حالی است که بسیاری از مهاجران افغان در سختترین مشاغل، با کمترین دستمزد، در بخشهای حیاتی اقتصاد ایران از جمله ساختوساز، کشاورزی و خدمات مشغول به کارند.
نکته قابلتأمل اینجاست که این موج بیگانههراسی صرفاً محصول احساسات عمومی نیست، بلکه در سطوح رسمی نیز بازتولید و تشدید میشود. از سیاستهای وزارت کشور در خصوص لغو اقامتها و ضربالاجل برای ترک خاک ایران گرفته تا اظهارات برخی نامزدهای انتخاباتی که بهصراحت بر طبل اخراج مهاجران میکوبند، همه نشان میدهند که نگاه امنیتی و نژادگرایانه نسبت به افغانها در ساختار قدرت نیز نهادینه شده است.
در چنین شرایطی، مهاجر افغان نه تنها از حقوق شهروندی محروم است، بلکه از ابتداییترین حقوق انسانی نیز بیبهره میماند. نبود سند هویتی، عدم دسترسی به خدمات درمانی و آموزشی، ممنوعیت در برخی مشاغل و حالا خطر بازگشت به سرزمینی که در آن تحت سلطه طالبان زندگی میگذرد، تنها بخشی از مصائب افغانستیزی در ایران.
محبوبه؛ دختری ایرانیتر از بسیاری
محبوبه در ایران به دنیا آمده، در همین کشور بزرگ شده و به زبان فارسی بدون لهجه سخن میگوید. او در مدارس ایران تحصیل کرده، رویاهایش را با فرهنگ ایرانی شکل داده و مثل میلیونها دختر دیگر در این سرزمین، آرزوی تحصیل، شغل، استقلال و آیندهای روشن دارد. اما با وجود تمام این شباهتها، امروز محبوبه در صف اخراج قرار گرفته است؛ نه بهخاطر جرم، نه بهخاطر تخلف، بلکه فقط بهدلیل افغان بودنش.
محبوبه نه تنها هویتش را در ایران یافته، بلکه هیچ ارتباط واقعی با افغانستان ندارد. او کشور پدریاش را فقط از طریق اخبار میشناسد؛ کشوری که امروز تحت سلطه طالبان است و برای دختری جوان مثل او، به معنای پایان همه آرزوهاست. اما با این حال، ایران، کشوری که در آن زاده شده، او را پس میزند.
افغانستیزی در ایران امروز دیگر فقط یک نگرانی حقوق بشری نیست؛ بلکه به واقعیتی جاری در زندگی روزمره مهاجران بدل شده است. در کامنتهای شبکههای اجتماعی، محبوبه نه بهعنوان انسانی با سرگذشتی تلخ، بلکه بهعنوان «دیگریِ ناخواسته» دیده میشود. بسیاری از کاربران به جای همدلی، خواهان «اخراج فوری» او و دیگر افغانها هستند.
مادر محبوبه پس از ترک پدر خانواده، تمام تلاشش را کرد تا فرزندانش را در ایران نگه دارد. او چندین شغل گرفت، به دادگاه رفت، حضانت کودکانش را گرفت و آنها را در مدرسه ثبتنام کرد. اما هیچیک از این تلاشها نتوانست مانع حکم اخراج شود. حالا این خانواده، بدون پشتوانه و بدون مدارک، در خطر بازگردانده شدن به کشوری هستند که نه امنیت دارد و نه آیندهای برای زنان.
مطالعه بيشتر : دختران افغان در ایران؛ بیهویت، بیآینده، بیصدا
افغانستیزی در ایران فقط یک رفتار فردی نیست، بلکه نتیجه سیاستهایی است که مهاجران را بیصدا، بیحق و بیپناه نگاه میدارد. محبوبه قربانی همین ساختار است؛ ساختاری که نه تولد در ایران را به رسمیت میشناسد و نه تلاش برای ماندن را. داستان او، داستان هزاران مهاجر افغان دیگری است که ایرانیتر از بسیاریاند، اما همچنان «دیگری» باقی ماندهاند.