قتل مصطفی رخشانی، شهروند ۲۹ ساله بلوچ در زاهدان، بار دیگر توجهها را به موج خشونت و سرکوب سیستماتیک علیه اقلیت بلوچ در ایران جلب کرده است. همزمان با کشته شدن حسنیه کلکلی، معلم بلوچ در ایرانشهر، نگرانیها درباره وضعیت حقوق بشر در سیستان و بلوچستان افزایش یافته است. این وقایع در حالی رخ میدهد که نهادهای امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی همچنان در قبال این تیراندازیها و قتلها سکوت کردهاند.
قتل مصطفی رخشانی در زاهدان
قتل مصطفی رخشانی در زاهدان بار دیگر ابعاد نگرانکننده خشونتهای هدفمند علیه شهروندان بلوچ را آشکار کرده است. مصطفی رخشانی، جوان ۲۹ ساله و ساکن شهر زاهدان، شامگاه دوشنبه ۲۷ خردادماه در برابر منزل خود در خیابان جامجم ۱۰ هدف گلوله افراد مسلح قرار گرفت. شاهدان محلی میگویند مهاجمان پس از تیراندازی بلافاصله از محل متواری شدند و هیچگونه اطلاعات دقیقی درباره هویت آنها در دست نیست.
پس از این حادثه، مصطفی رخشانی به بیمارستان منتقل شد اما به دلیل شدت جراحات، وضعیت جسمی او وخیم گزارش شد. نهایتاً، صبح پنجشنبه ۲۹ خرداد، خبر تلخ قتل مصطفی رخشانی توسط منابع محلی تأیید شد. خانواده این شهروند بلوچ میگویند که او هیچ فعالیت سیاسی یا امنیتی نداشته و تنها قربانی فضای ناامن و امنیتی حاکم بر زاهدان شده است. این رویداد در حالی رخ میدهد که طی ماههای اخیر، گزارشهای متعددی از تیراندازیهای مشابه و کشته شدن شهروندان بلوچ در مناطق مختلف سیستان و بلوچستان منتشر شده است.
خشونت ساختاری علیه بلوچها؛ روندی ادامهدار
خشونت ساختاری علیه بلوچها در استان سیستان و بلوچستان سالهاست که به بخشی جداییناپذیر از سیاستهای سرکوبگرانه جمهوری اسلامی تبدیل شده است. در این میان، قتل مصطفی رخشانی در زاهدان تنها یکی از نمونههای آشکار این خشونتهای سازمانیافته است. تبعیض سیستماتیک، فقر گسترده، محرومیت از امکانات اولیه، و سرکوب شدید هرگونه اعتراض یا فعالیت مدنی، زندگی روزمره بسیاری از شهروندان بلوچ را تحتتأثیر قرار داده است.
در چنین شرایطی، قتل مصطفی رخشانی در زاهدان، نه یک حادثه فردی، بلکه نشانهای از روند نگرانکننده سرکوب و ناامنی هدفمند در این منطقه است. طی سالهای اخیر، دهها مورد تیراندازی مرگبار توسط نیروهای امنیتی یا افراد مسلح ناشناس علیه کولبران، فعالان مدنی و حتی شهروندان عادی بلوچ گزارش شده است؛ اما در اغلب موارد، عاملان این خشونتها شناسایی یا محاکمه نمیشوند. این وضعیت، احساس بیعدالتی، ناامنی و سرکوب را در میان ساکنان این مناطق تقویت کرده و باعث شده بسیاری از خانوادهها، بهویژه در زاهدان و ایرانشهر، در ترس و اضطراب دائمی زندگی کنند.