وضعیت کارگران در بحران، یکی از جدیترین و کماهمیتترین بخشهای بحران امنیتی و اقتصادی ایران در روزهای اخیر است. در حالی که رسانهها بر تنشهای نظامی، تهدیدات بینالمللی و درگیریهای سیاسی تمرکز کردهاند، زندگی میلیونها کارگر ایرانی در سکوت کامل به فراموشی سپرده شده است؛ کارگرانی که پیش از شروع جنگ نیز با مشکلات معیشتی، بیکاری و فقدان حمایتهای اجتماعی روبهرو بودند و حالا در میانه جنگ، این وضعیت به شکل نگرانکنندهای وخیمتر شده است.
وضعیت کارگران در بحران
وضعیت کارگران در بحران موضوعی است که در میان اخبار جنگ، تهدیدات نظامی و التهاب سیاسی کمتر دیده میشود، اما تأثیر آن بر زندگی میلیونها نفر غیرقابل انکار است. کارگرانی که پیش از این نیز با تورم، بیکاری و بیثباتی شغلی دستوپنجه نرم میکردند، اکنون در سایه جنگ و ناامنی، در شرایطی قرار گرفتهاند که حتی تأمین ابتداییترین نیازهای زندگی هم برایشان دشوار شده است.
بر اساس گزارشهای میدانی، بسیاری از مشاغل خدماتی و تولیدی تعطیل شدهاند و حقوق و مزایای کارگران یا قطع شده یا به تأخیر افتاده است. در حالی که حکومت مدام بر اهمیت «وحدت ملی» و «دفاع از کشور» تأکید میکند، واقعیت این است که وضعیت کارگران در بحران هیچ جایگاهی در اولویتهای مسئولان ندارد و آنها عملاً به فراموشی سپرده شدهاند.
جنگ، سفره مردم را کوچکتر میکند
جنگ، سفره مردم را کوچکتر میکند و اولین قربانیان این وضعیت، کارگران و اقشار کمدرآمد جامعه هستند. افزایش قیمتها، کمبود کالاهای اساسی و ناامنی اقتصادی، فشار طاقتفرسایی را بر خانوادههای کارگری وارد کرده است. در شرایطی که حکومت بخش اعظم تمرکز خود را بر مسائل نظامی و امنیتی گذاشته، وضعیت کارگران در بحران هر روز وخیمتر میشود و هیچ نشانهای از برنامهریزی مؤثر برای حمایت از آنها دیده نمیشود.
گزارشها نشان میدهد که بسیاری از کارگران شاغل در صنایع کوچک، کارگاههای نیمهخصوصی و مشاغل خدماتی، با بیکاری، کاهش درآمد و حذف مزایا روبهرو شدهاند. بهویژه آن دسته از کارگرانی که بدون قرارداد رسمی و بیمه مشغول به کار بودند، اکنون عملاً در بنبست معیشتی گرفتار شدهاند. در این میان، وضعیت کارگران در بحران نهتنها به دغدغهای برای مسئولان تبدیل نشده، بلکه با سکوت رسانههای حکومتی، این بحران در حاشیه باقی مانده و هیچ اقدام ملموسی برای بهبود شرایط آنها انجام نشده است.
نهادهای حمایتی؛ ناظر خاموش بحران
در شرایطی که سازمانهای مسئول مانند تأمین اجتماعی، وزارت کار و کمیته امداد میتوانستند حداقل با سیاستهای حمایتی فوری، بار بخشی از بحران معیشتی کارگران را کاهش دهند، عملاً به نظارهگر خاموش این فاجعه تبدیل شدهاند. نه بستههای معیشتی اضطراری توزیع شده، نه یارانه هدفمند و قابلتوجهی اختصاص یافته و نه حتی برنامهای جامع برای جبران خسارات سنگین اقتصادی کارگران وجود دارد. این سکوت و بیعملی، در حالی ادامه دارد که وضعیت کارگران در بحران به نقطهای رسیده است که میلیونها خانواده کارگری برای تأمین ابتداییترین نیازهای خود، دچار سردرگمی و استیصال شدهاند.
کارشناسان معتقدند در شرایطی که جنگ، تحریم، تورم و رکود اقتصادی دست به دست هم دادهاند، چشمپوشی از جامعه کارگری، نهتنها بیعدالتی آشکار است، بلکه میتواند تبعات اجتماعی و امنیتی خطرناکی در پی داشته باشد. تجربه کشورهای دیگر در بحرانهای مشابه نشان داده که حمایت هدفمند و فوری از اقشار آسیبپذیر، میتواند از گسترش نارضایتی و آسیبهای اجتماعی جلوگیری کند. اما در ایران، وضعیت کارگران در بحران همچنان در سایه بیتوجهی مسئولان، روزبهروز بحرانیتر میشود و هیچ افق روشنی برای تغییر این وضعیت دیده نمیشود.
بیشتر بخوانید : تخلیه تهران؛ وقتی مردم جای دولت را گرفتند
در نهایت، واقعیت تلخ این است که در معادلات جنگ و سیاست، کارگران و اقشار کمدرآمد جامعه همیشه اولین قربانیان و آخرین کسانی هستند که صدایشان شنیده میشود. امروز نیز در میانه بحران اقتصادی، جنگ، ناامنی و بیثباتی، وضعیت کارگران در بحران عملاً به حاشیه رانده شده و نهادهای مسئول ترجیح میدهند سکوت پیشه کنند. بدون تردید، اگر این روند ادامه پیدا کند و چارهای برای حمایت واقعی و ملموس از جامعه کارگری اندیشیده نشود، پیامدهای اجتماعی و اقتصادی این وضعیت، نه فقط دامان کارگران، بلکه کل جامعه را خواهد گرفت. جنگ ممکن است روزی پایان یابد، اما زخمهای عمیق فقر، بیکاری و بیعدالتی، سالها بر تن جامعه باقی خواهد ماند.