پرونده هلنا، یکی از مرموزترین موارد ناپدید شدن کودکان در سالهای اخیر، همچنان بیپاسخ مانده است؛ ماجرایی که افکار عمومی را درگیر کرده و پرسشهای بیپاسخ فراوانی را درباره عملکرد نهادهای مسئول برانگیخته است.
پیچیدگیهای پرونده هلنا؛ یک سال بیخبری و ابهام مطلق
پرونده هلنا از همان روز نخست، با تناقضها، حدسوگمانها و سردرگمی همراه بود. در دهم خرداد ۱۴۰۳، هلنای ۱۱ ساله در پارک ناژوان اصفهان ناپدید شد؛ در شرایطی که با مادر و خواهرش به همراه داماد سابق خانواده به پارک رفته بود. بر اساس تصاویر دوربینهای مداربسته، آخرین بار هلنا در حال بازی با یک سگ سفید کوچک دیده شده بود. از همان ابتدا، شک و تردیدها پیرامون فردی نزدیک به خانواده شکل گرفت؛ شخصی که پیشتر با تهدید و خصومتهای خانوادگی شناخته میشد.
پرونده هلنا بهتدریج وارد مرحلهای مبهم شد؛ جایی که اعترافات اولیه مظنون اصلی با گفتههای بعدیاش تناقض داشت و روند رسیدگی پلیس و دستگاه قضایی نیز کند و بعضاً بحثبرانگیز ارزیابی شد. خانواده هلنا با گذشت بیش از یک سال، همچنان در انتظار شنیدن خبری از دخترشان هستند؛ بیآنکه سرنخ مشخصی از محل نگهداری، زندهبودن یا حتی سرنوشت نهایی او وجود داشته باشد. تداوم این وضعیت، پرونده هلنا را به یکی از پرابهامترین و چالشبرانگیزترین موارد کودکربایی سالهای اخیر در ایران تبدیل کرده است.
فریب با سگ؛ ابزار ربایش کودک؟
در بسیاری از پروندههای کودکربایی، ربایندگان با استفاده از روشهایی خاص و فریبنده سعی در جلب اعتماد کودک دارند. در پرونده هلنا، یکی از نکات کلیدی، استفاده از یک سگ سفید کوچک برای جلب توجه و همراهی کودک بود. طبق تصاویر دوربینهای مداربسته، هلنا در پارکینگ مجموعه قایقرانی پارک ناژوان در حال بازی با سگی دیده شده که گفته میشود قبلاً به آن علاقهمند بوده است. بر اساس گفتههای خانواده، این سگ متعلق به خانواده متهم بوده و پیشتر نیز توسط هلنا شناخته شده بود. این امر احتمال فریب آگاهانه کودک با ابزار عاطفی چون حیوان خانگی را بسیار تقویت میکند.
پرونده هلنا بهوضوح نشان میدهد که چطور میتوان با استفاده از ابزارهایی ساده اما احساسی، مانند یک حیوان دوستداشتنی، مسیر یک جنایت پیچیده را هموار کرد. آیا این رفتار برنامهریزی شده بوده؟ آیا فردی که سگ را آورده با مظنون اصلی همکاری داشته؟ این پرسشها همچنان بیپاسخ ماندهاند و ابهاماتی بزرگ در مسیر روشن شدن حقیقت در پرونده هلنا ایجاد کردهاند.
درخواست خانواده برای رسانهای شدن
در شرایطی که بیش از یک سال از ناپدید شدن مرموز هلنا گذشته و هنوز هیچ سرنخی از او پیدا نشده، خانوادهاش همچنان امیدوارند که با رسانهای شدن گستردهتر پرونده هلنا، فشار افکار عمومی بر نهادهای قضایی و پلیسی افزایش یابد. آنها معتقدند که سکوت رسانهای، بزرگترین دشمن حقیقت در چنین مواردی است. به باور خانواده، زمانی که مردم از جزئیات و پیچیدگیهای پرونده هلنا آگاه شوند، نهتنها حساسیت عمومی بالا میرود، بلکه مسئولان نیز مجبور به شفافسازی، پاسخگویی و پیگیری جدیتر خواهند شد.
درخواست آنها از خبرنگاران، فعالان حقوق کودک، شبکههای اجتماعی و حتی شهروندان عادی این است که صدای آنها را بازتاب دهند و اجازه ندهند این پرونده مانند بسیاری دیگر به فراموشی سپرده شود. رسانهها میتوانند نقش حیاتی در روشنشدن ابعاد پنهان ماجرا ایفا کنند؛ بهویژه زمانی که تحقیقات رسمی به کندی پیش میرود و پاسخ روشنی به پرسشهای خانواده داده نمیشود.