آیا اقلیت ها در ایران به آتش دوستانه ای خواهند شد که امپراتوری ایران اسلامی را می بلعد، که قدرت های جهانی یعنی ایالات متحده آمریکا و اسرائیل که بازوی این امپراتوری در خاورمیانه محسوب می شود نتوانستند آن را، سرنگون کنند؟
برای پاسخ به این فرضیه به تاریخ می پردازیم تا ریشه های مسئله اقلیت ها را در ایران بررسی کنیم و با دلایل جدی به حاشیه راندن آنها در جوامع به طور عام و در ایران به طور خاص آشنا شویم.
در ابتدا.. باید بدانیم اقلیت چیست؟
لازم به ذکر است که بر سر تعریف اقلیت به طور کلی اختلاف نظرهای زیادی وجود داشته است تا جایی که تقریباً در تمامی اسناد بین المللی حقوق بشر تعریف روشنی از اقلیت وجود ندارد.
این عدم تعریف به دلیل ماهیت بحث برانگیز مفهوم اقلیت است.
اقلیت ها معمولاً از نظر جمعیت کمتر هستند. همچنین این قشر از جامعه معمولاً قدرت سیاسی و اجتماعی چندانی در دست ندارند یا اساساً خارج از ساختار قدرت هستند.
اقلیت معمولاً در یکی از این عوامل با جمعیت غالب متفاوت است: زبان، نژاد، مذهب یا فرهنگ. به همین دلیل اقلیت از نظر عناصر هویتی از سایر افراد جامعه متمایز می شود.
اما درقانون اساسی، اصل 12 قانون اساسی به مذهب رسمی کشور اشاره دارد، اما سایر اصول، به ویژه اصل 19، تاکید می کند که همه مردم ایران از هر نژاد، قوم و زبان، در برابر قانون مساوی هستند و از حقوق اساسی برخوردارند. این اصول بیانگر تساوی در حقوق بشر و حقوق اجتماعی و تاکید بر احترام به حقوق اقلیت ها به شرط عدم تهدید امنیت و نظام کشور است.
در این زمینه، خواننده تعجب خواهد کرد که آیا آنها حقوق اساسی دارند، همانطور که در بالا ذکر کردیم، پس چرا اخباری که در فواصل زمانی مکرر در میادین رسانه ها پخش می شود، از میزان وحشیگری مقامات ایرانی در سرکوب اعتراضات و تظاهرات مردمی علیه شهروندان؟
در طول هشتاد سال گذشته که فارسهای پهلوی سکان قدرت را از ترکان قاجار به دست گرفتند، دولتهای ایران تلاش کردهاند تا هویت ایرانی را که زبان، تاریخ، فرهنگ و دکترین شیعی ایرانی است، تثبیت کننده, ویژه در دوران پس از انقلاب اسلامی ۱۹۹۷۹.
اما این روند بی اعتمادی بسیاری را در میان اقوام دیگر ایجاد کرده و به نقطه برخوردهای خونین در مقاطع مختلف تاریخ معاصر ایران رسیده است.
مثلا, کردها در سال 1946 در غرب ایران تلاش کردند جمهوری خود را ایجاد کنند، اما پس از 11 ماه سقوط کرد و رهبران آن اعدام شدند رهبران باقی مانده توسط اطلاعات ایران در غرب منحل شدند.
در همان سال شاهد تحرکاتی از سوی ناسیونالیست های آذربایجانی برای ایجاد جمهوری مستقل برای آذربایجانی ها در شمال ایران بود، اما شکست خوردند و حکومت شاه تسلط کامل خود را بر آن مناطق گسترش داد.
با مروری بر برخوردهای رسمی تهران با مسائل قومیتی خود، متوجه میشویم که این کشور برخورد خشونتآمیز با گرایشهای قومی افراطی و مهار خواستههای قومی را از طریق آزار و اذیت و سرکوب جنبشهایی که در میان اقلیتها با طرحهایی که خصمانه دولت مرکزی تلقی میشوند، انتخاب کرده است.
این محدودیتها و آزار با نامهای مختلفی مانند مبارزه با جنبشهای کمونیستی و وهابی، کار برای اطلاعات خارجی و مبارزه با قاچاق و مواد مخدر انجام میشود، بهویژه در مورد بلوچ که تجارت مواد مخدر و قاچاق از پاکستان و افغانستان در آن فعال است.
گذشته از این برخورد سختگیرانه، این اقلیت های ساکن در مرزها در بیشتر موارد (به ویژه کردها، بلوچ ها و عرب ها) از تفاوت های آشکاری از نظر سطح زندگی، آموزش، تحصیل و فرصت های شغلی و بهداشت و مراقبت های اجتماعی رنج می برند.
علاوه بر این احساس می کنند که شهروند درجه دو یا گاه درجه سه هستند.
در پایان باید متذکر شویم که منتقدان حکومت بر این باورند که در عمل، بله، ممکن است اقلیت ها در معرض فشارهایی قرار بگیرند که برای رهایی از شبح ظلم مکرر دست به هر کاری بزنند، مانند همکاری با دشمنان بنابرين تدوین قوانین روشن و شفاف برای حمایت همه ایرانیان لازمه است
با این حال ما باید حقوق خود را بدانیم , زیرا همانطور که دیدیم رژیم در طول تاریخ با روش های سرکوب و تهدید موفق نمی شود هر چقدر هم که در قدرت باشد.
وهمه ما اخبار مربوط به سرنگونی هواپیمای ابراهیم رئیسی رئیس جمهور ایران و ترور اسماعیل هنیه در قلب ایران را دنبال کردیم, وهمگی حوادثی هستند که نفوذ عمده رژیم ایران و میزان شکنندگی آن را آشکار می کنند
که تایید می کند که فرضیه مقاله دور از واقعیت نیست.