ایران پس از جمهوری اسلامی دیگر فقط یک ایده در محافل اپوزیسیون نیست؛ بلکه حالا به موضوع اصلی جلسات دیپلماتیک در پایتختهای غربی تبدیل شده است. شبکه خبری سیبیاسنیوز در گزارشی اختصاصی فاش کرده که ایالات متحده و متحدان اروپاییاش در حال بررسی سناریوهایی برای مدیریت وضعیت ایران در صورت فروپاشی احتمالی حکومت فعلی هستند؛ از رهبری سیاسی گرفته تا کنترل تاسیسات هستهای و جلوگیری از بروز فاجعه زیستمحیطی.
ایران پس از جمهوری اسلامی؛ فرصت یا خطر؟
بحث درباره ایران پس از جمهوری اسلامی دیگر فقط به اتاقهای فکر خارج از کشور محدود نیست؛ بلکه حالا بخشی از واقعیت ژئوپلیتیکی منطقه شده است. تحلیلگران غربی معتقدند که در صورت فروپاشی ناگهانی یا تدریجی حکومت فعلی، ایران ممکن است با سناریوهایی شبیه به لیبی یا سوریه مواجه شود، جایی که خلأ قدرت، زمینهساز جنگ داخلی، فروپاشی نهادها و ظهور گروههای مسلح شد. از سوی دیگر، برخی سیاستمداران و فعالان اپوزیسیون این وضعیت را «فرصتی تاریخی» برای گذار به دموکراسی میدانند؛ فرصتی که اگر بهدرستی مدیریت نشود، میتواند به فاجعه منجر شود.
برای غرب، موضوع فقط تغییر یک نظام سیاسی نیست، بلکه امنیت منطقهای و بینالمللی نیز در گرو آن است. آنها بهدنبال طراحی ساختاری هستند که در ایران پس از جمهوری اسلامی بتواند مانع از جنگ داخلی، گسترش نفوذ چین و روسیه، و تهدیدات هستهای شود. اما سؤال بنیادین باقی است: آیا بدون مشارکت مردم ایران، چنین سناریویی میتواند به ثبات، دموکراسی و توسعه منجر شود یا تنها جایگزینی از بالا برای یک ساختار پوسیده خواهد بود؟
خامنهای فرمان نداده؛ اما همهچیز آماده است
با وجود آنکه منابع اطلاعاتی ایالات متحده تأکید دارند که علی خامنهای تاکنون فرمان رسمی برای ساخت سلاح هستهای صادر نکرده است، اما وضعیت فنی برنامه هستهای ایران بهگونهای است که تنها با یک فرمان ساده میتوان ظرف هفتهها به نقطه گریز هستهای رسید. گزارشها حاکی است که میزان اورانیوم غنیشده در ایران به سطحی رسیده که قابلیت تبدیل آن به مواد شکافتپذیر با درجه تسلیحاتی بهراحتی فراهم است.
با وجود آنکه منابع اطلاعاتی ایالات متحده تأکید دارند که علی خامنهای تاکنون فرمان رسمی برای ساخت سلاح هستهای صادر نکرده است، اما وضعیت فنی برنامه هستهای ایران بهگونهای است که تنها با یک فرمان ساده میتوان ظرف هفتهها به نقطه گریز هستهای رسید. گزارشها حاکی است که میزان اورانیوم غنیشده در ایران به سطحی رسیده که قابلیت تبدیل آن به مواد شکافتپذیر با درجه تسلیحاتی بهراحتی فراهم است.
در این میان، مسئلهی اصلی برای قدرتهای غربی، نه فقط تصمیم خامنهای بلکه شرایط بیثبات و شکننده سیاسی در داخل ایران است. در شرایطی که کشور با بحران مشروعیت، فروپاشی اقتصادی، و اعتراضهای گسترده روبهرو است، دستیابی احتمالی حکومت به بمب هستهای میتواند معادلات منطقهای را بهکلی تغییر دهد و حتی پروژه طراحی ایران پس از جمهوری اسلامی را با چالشهای امنیتی و اخلاقی مواجه کند.
قطع اینترنت، ترورهای هدفمند، فرار احتمالی سپاهیها
تحولات میدانی در ایران، تصویر وخیمی از وضعیت امنیتی ارائه میدهند. گزارشها از قطع سراسری اینترنت، افزایش حملات سایبری، ترور متخصصان هستهای و حتی احتمال فرار برخی فرماندهان سپاه به افغانستان، همهوهمه از آشفتگی درونی در ساختار حاکم خبر میدهند. حتی گفته میشود طالبان در حال بررسی درخواستهای پناهندگی از سوی برخی فرماندهان ایرانی است.
نتیجهگیری
نشانهها روشن است: از رایزنیهای محرمانه در پایتختهای غربی گرفته تا سناریوهای امنیتی درباره تأسیسات هستهای، همه نشان میدهند که جهان، بهویژه قدرتهای بزرگ، دیگر منتظر تغییر طبیعی در ساختار جمهوری اسلامی نیستند؛ بلکه فعالانه در حال طراحی نقشهای برای ایران پس از جمهوری اسلامی هستند.
اما آنچه در این معادلات غایب است، صدای مردم ایران است. کسانی که بیش از چهار دهه با سرکوب، تبعیض و بحرانهای متوالی زندگی کردهاند، اکنون در حاشیه تصمیمهایی قرار دارند که آینده آنها را رقم خواهد زد. آیا قرار است سرنوشت ایران، همچون صفحهای از شطرنج ژئوپلیتیک، بدون حضور صاحبان اصلی این سرزمین رقم بخورد؟