اینترنت ملی ایران، پروژهای بلندپروازانه برای بومیسازی زیرساختهای ارتباطی کشور، در سالهای اخیر به یکی از بحثبرانگیزترین موضوعات فضای دیجیتال تبدیل شده است. در حالیکه مسئولان از آن بهعنوان گامی در جهت «امنیت ملی» یاد میکنند، بسیاری از ناظران و فعالان حقوق بشر نگران آن هستند که این طرح بتواند دسترسی آزاد به اطلاعات را برای اقلیتهای قومی، مذهبی و زبانی بیش از پیش محدود کند.
اینترنت ملی ایران و اقلیتها
مسئولان جمهوری اسلامی از سالها پیش تلاش کردهاند تا با راهاندازی پروژهای موسوم به «اینترنت ملی ایران»، دسترسی به اطلاعات را در بستر داخلی و تحت نظارت شدیدتر فراهم کنند. در نگاه نخست، این طرح با هدف افزایش امنیت سایبری و استقلال دیجیتال معرفی شد، اما بسیاری از کارشناسان و فعالان حقوق بشر آن را ابزاری برای کنترل بیشتر بر جریان آزاد اطلاعات میدانند؛ بهویژه در مناطقی که اقلیتهای قومی و مذهبی ساکن هستند.
در مناطقی چون بلوچستان، کردستان و خوزستان که اقلیتهای قومی در آن سکونت دارند، نگرانیها از تبعات اجرایی شدن کامل اینترنت ملی ایران افزایش یافته است. فعالان محلی معتقدند که این طرح میتواند ارتباط این جوامع با رسانههای جهانی، نهادهای حقوق بشری و حتی اقوام مهاجر را محدود کند. همچنین قطع یا کندی مکرر اینترنت بینالمللی در این مناطق، به نام اجرای سیاستهای اینترنت ملی ایران، موجب اختلال در آموزش، کسبوکار و فعالیتهای مدنی شده است.
زندگی در سایه قطع ارتباط
در سالهای اخیر، تجربه قطع یا محدودسازی گسترده اینترنت برای بسیاری از شهروندان ایرانی به بخش همیشگی زندگی روزمره تبدیل شده است. دانشجویانی که از کلاسهای آنلاین جا میمانند، کارآفرینانی که ارتباطشان با مشتریان بینالمللی قطع میشود، و خانوادههایی که از عزیزان مهاجر خود بیخبر میمانند، همگی بخشی از تصویر بزرگتری هستند که در آن «ارتباط» دیگر یک حق عمومی نیست، بلکه به یک امتیاز تبدیل شده است.
در این میان، اجرای طرح اینترنت ملی ایران نهتنها دسترسی به شبکه جهانی را محدود کرده، بلکه بستر فعالیت آزادانه را نیز برای بسیاری از کاربران تنگتر کرده است. با ایجاد دیوارههای داخلی و فیلترهای گسترده، اینترنت ملی ایران عملاً مرزی نامرئی میان جامعه و جهان بیرون ایجاد کرده که پیامدهای فرهنگی، آموزشی و اقتصادی گستردهای به همراه دارد.
سکوت دیجیتال؛ پیامدهای پنهان تصمیمها
در ظاهر، اجرای سیاستهایی مانند محدودسازی پهنای باند یا فیلتر کردن دسترسی به وبسایتها، تنها تصمیماتی فنی به نظر میرسند. اما در عمل، همین تصمیمها میتوانند به سکوتی گسترده در فضای دیجیتال منجر شوند؛ سکوتی که صدای بسیاری از کاربران، فعالان اجتماعی، معلمان و کارآفرینان را خاموش کرده است. این نوع خاموشی، نه با سانسور مستقیم، بلکه با محدود کردن بسترهای ارتباطی اتفاق میافتد و اغلب بدون سر و صدای زیاد در جامعه، تاثیر عمیقی بر زندگی روزمره دارد.
در این میان، اجرای طرح اینترنت ملی ایران نقشی اساسی در شکلگیری این فضای بسته داشته است. از یک سو، این پروژه با هدف ایجاد یک شبکه امن داخلی معرفی شد، اما از سوی دیگر، دسترسی به منابع جهانی را برای میلیونها کاربر دشوار کرده است. با تقویت اینترنت ملی ایران و تضعیف ارتباط با شبکه جهانی، بسیاری از صداها به تدریج حذف شدهاند، بدون آنکه خاموش شدنشان حتی دیده یا شنیده شود.
در نهایت، نمیتوان پروژه «اینترنت ملی» را از مسیر کلی سیاستهای سرکوبگرانه در ایران جدا کرد. در حالی که دولت بهدنبال کنترل و نظارت بیشتر است، این شهروندان هستند که بهای آن را با از دست دادن آزادیها و حقوق اساسی خود میپردازند. اینترنت دیگر صرفاً ابزار سرگرمی یا ارتباط نیست، بلکه شریان حیاتی اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بهشمار میرود. تداوم انزوای دیجیتال نهتنها بهمعنای قطع ارتباط با جهان، بلکه قطع امید و تعمیق شکاف میان ایران و جامعه جهانی است.