بحران گوشت در ایران به یکی از بارزترین مظاهر فروپاشی اقتصادی تبدیل شده است، زیرا شهروندان با افزایش بیسابقه قیمت مواد غذایی مواجه هستند که خرید گوشت را به رویایی دور از دسترس تبدیل کرده است. با افزایش تورم و کاهش قدرت خرید، هشدارها در مورد بحران قریبالوقوع غذایی که میتواند میلیونها خانواده را تحت تأثیر قرار دهد، با توجه به عدم وجود راهحلهای مؤثر دولتی برای مهار افزایش قیمتها یا حمایت از گروههای کمدرآمد، رو به افزایش است.
بحران گوشت در ایران
بحران گوشت در ایران دیگر فقط یک مشکل اقتصادی گذرا نیست؛ بلکه به شاخص خطرناکی از کاهش قدرت خرید و تعمیق فقر در میان میلیونها شهروند تبدیل شده است. افزایش سریع قیمت گوشت داخلی و وارداتی منجر به ناپدید شدن تقریباً کامل آن از سفرههای خانوار شده است. حتی گوشت برزیلی – که زمانی جایگزین ارزانتری محسوب میشد – به یک کالای لوکس غیرقابل خرید برای اکثر طبقات اجتماعی تبدیل شده است. گزارشهای رسمی تأیید میکنند که نوسان نرخ ارز، کمبود خوراک دام، بیماریهای دامی، خشکسالی و تصمیم دولت برای تبدیل ارز ترجیحی به ارز واحد، همگی در افزایش بیسابقه قیمتها نقش داشتهاند. بحران گوشت در ایران اکنون نشان دهنده فروپاشی گستردهتر استانداردهای زندگی است، زیرا خانوادهها مجبورند پروتئین حیوانی را به طور کامل از رژیم غذایی خود حذف کنند. کارشناسان تغذیه نسبت به افزایش نرخ سوءتغذیه و گرسنگی هشدار میدهند و دولت فاقد سیاستهای مؤثر برای متوقف کردن این کاهش نگرانکننده است.
شکاف عظیم میان دستمزدها و هزینههای معیشت
شکاف عظیم بین دستمزدها و هزینههای زندگی به یکی از جدیترین چالشهای پیش روی جامعه امروز ایران تبدیل شده است، زیرا درآمد شهروندان دیگر برای تأمین حتی اساسیترین نیازها کافی نیست. در حالی که برآوردهای نیروی کار نشان میدهد که هزینه واقعی زندگی یک خانواده ایرانی تقریباً به ۵۸ میلیون تومان در ماه میرسد، حداقل دستمزد تعیین شده توسط دولت از ۱۱ میلیون تومان فراتر نمیرود، مبلغی که با احتساب یارانهها به سختی به ۱۵ میلیون تومان میرسد، اما همچنان قادر به تأمین غذا، مسکن، دارو و حمل و نقل نیست. این اختلاف فاحش، میلیونها خانواده را مجبور کرده است که از پروتئین، میوه، لبنیات و حتی برخی از مایحتاج اولیه خود صرف نظر کنند، در حالی که تورم افسارگسیخته، قبل از اواسط ماه، باقی مانده حقوق آنها را میبلعد. این نه تنها نشاندهنده عدم تعادل اقتصادی است، بلکه به فروپاشی تدریجی طبقه متوسط و ناتوانی دولت در هماهنگ کردن دستمزدها با هزینههای زندگی نیز اشاره دارد و فقر، ریاضت اقتصادی و محرومیت را به واقعیتی روزمره برای اکثر شهروندان تبدیل کرده است.
شهادتهای شهروندان
شهادت شهروندان، جنبهی تاریکی را آشکار میکند که به ندرت در گزارشهای رسمی دیده میشود، چرا که بسیاری از آنها شرح میدهند که چگونه بحران گوشت در ایران زندگی آنها را کاملاً دگرگون کرده است. با افزایش مداوم قیمتها، شهروندان تأیید میکنند که گوشت قرمز و سفید غیرقابل دسترس شده است و خرید یک کیلوگرم از آن اکنون به بخش قابل توجهی از حقوق ماهانه آنها نیاز دارد. در نظرسنجیهایی که در رسانههای اجتماعی منتشر شده است، برخی نوشتهاند که وعدههای غذایی روزانه آنها اکنون فقط شامل نان و چای است، در حالی که برخی دیگر از کنار گذاشتن تخم مرغ، برنج و بیشتر میوهها به دلیل افزایش قیمت آنها صحبت کردهاند. بسیاری میگویند که فرزندانشان ماههاست که طعم گوشت را نچشیدهاند و با وجود آگاهی از خطرات آن، به جایگزینهای کمارزشتر روی میآورند. این شهادتها نشان میدهد که بحران گوشت در ایران صرفاً یک مسئلهی اقتصادی نیست، بلکه بازتاب مستقیم یک بحران اجتماعی رو به تعمیق است که صدها هزار خانواده را به سمت سوءتغذیه سوق میدهد، در حالی که هیچ راهحل جدی دولتی برای کاهش این بار فزاینده وجود ندارد.
بحران گوشت و افزایش شدید قیمت کالاهای اساسی در ایران، واقعیت اقتصادی و اجتماعی شکنندهای را آشکار میکند. امواج تورم، همراه با کاهش قدرت خرید، چشماندازی از فقر فزاینده و کاهش نگرانکننده سبد غذایی روزانه شهروندان عادی ایجاد میکنند. در میان شهادت خانوادههایی که به چیزی جز نان محدود نشدهاند و هشدارهای مکرر کارشناسان در مورد سوءتغذیه و گرسنگی، مشخص میشود که مشکل دیگر به یک عامل واحد مانند افزایش قیمت گوشت محدود نمیشود. این مشکل به بازتابی جامع از سیاستهای اقتصادی شکستخورده و انباشت بحرانها در داخل ایران تبدیل شده است. با افزایش شکاف بین دستمزدها و هزینههای زندگی و نبود هرگونه راهحل فوری یا برنامهای واقعی برای حمایت از گروههای آسیبپذیر، امنیت غذایی میلیونها نفر بیش از هر زمان دیگری در معرض تهدید به نظر میرسد. در این شرایط، اقدام فوری برای جلوگیری از لغزیدن کشور به مرحلهای شدیدتر از فقر، گرسنگی و ناتوانی دولت و جامعه در محافظت از اساسیترین نیازهای انسانی، یک گزینه نیست، بلکه یک ضرورت است.