خدمت سربازی اجباری در ایران، همواره موضوعی مناقشهبرانگیز بوده است. در روزهایی که کشور در وضعیت شبهجنگی بهسر میبرد، جان و روان هزاران سرباز جوان در معرض تهدیدی مضاعف قرار دارد. خانوادهها با اضطراب، اخبار کشتهشدن فرزندانشان را در حملات موشکی دنبال میکنند، در حالیکه راهی برای اعتراض یا حتی اطلاع از وضعیت آنها ندارند.
خدمت سربازی اجباری در ایران
خدمت سربازی اجباری در ایران، سالهاست که یکی از موضوعات بحثبرانگیز اجتماعی و حقوقی در کشور به شمار میآید. این نظام که بهطور سنتی فقط مردان را شامل میشود، نهتنها تبعیض جنسیتی آشکاری را بازتولید میکند، بلکه عملاً آینده هزاران جوان را برای مدت ۱۸ تا ۲۴ ماه به تعلیق درمیآورد. بسیاری از این جوانان بدون علاقه، آمادگی جسمی یا مهارت نظامی، مجبور به حضور در پادگانها یا حتی مناطق پرخطر مرزی میشوند. از سوی دیگر، خانوادههای این مشمولان نیز در دوران خدمت، درگیر استرس، اضطراب و بیاطلاعی از وضعیت فرزندان خود هستند؛ بهویژه در شرایط بحرانی مانند امروز که کشور با حملات موشکی و تهدیدات امنیتی روبهرو است.
در چنین فضایی، تکرار فجایعی مانند کشتهشدن سربازان وظیفه در حملات اخیر، این سوال را بهوجود آورده که آیا وقت آن نرسیده است که ساختار خدمت سربازی اجباری در ایران مورد بازنگری جدی قرار گیرد؟ در دنیایی که امنیت و تخصص به یکدیگر گره خوردهاند، اجبار برای خدمت نظامی آن هم بدون آموزش حرفهای و علاقهمندی فردی، نه تنها غیرکارآمد، بلکه خطرآفرین است. اصلاح این نظام میتواند گامی بهسوی جامعهای عادلانهتر، کارآمدتر و انسانیتر باشد.
خانوادهای در اصفهان: تنها پسرمان آمادهباش است
مجتبی، تنها فرزند یک خانواده است. مادرش با وجود بیماری قلبی تصمیم گرفت او را به دنیا بیاورد. حالا در ۲۷سالگی، او سرباز است و پنج روز بدون تماس بود؛ وضعیتی که برای بسیاری از خانوادههایی که فرزندانشان بهخاطر خدمت سربازی اجباری در ایران در پادگانها حضور دارند، آشنا و دردناک است.پدرش میگوید:«بالاخره زنگ زد. گفت آمادهباش هستند. حق تماس ندارند.»مادرش میافزاید:«از وقتی حرف قطعی اینترنت شد، بغضم توی گلویم مانده. نه برای بمباران، که برای ندیدن و نشنیدن صدای پسرم میترسم.»
محمد، مشمول ۲۳ سالهای که قرار است تیرماه به خدمت اعزام شود، این روزها تنها در تهران مانده است. خدمت سربازی اجباری در ایران، خانوادهاش به خارج رفتهاند، اما او بدون کارت پایان خدمت، امکان خروج ندارد.او میگوید:«موشک که هیچ، استرسی که دارم من را خواهد کشت. هر لحظه منتظر صدای انفجار یا پیام بدی هستم.»او نه تنها از جنگ، بلکه از وضعیت نامشخص بانکی و قطع اینترنت در هراس است:«بانکم از کار افتاده. کارت پدرم را دارم. اگر این هم از کار بیفتد، حتی نان هم ندارم بخرم.»
رسانهها و واقعیت؛ شهید یا قربانی خاموش؟
در روزهایی که اخبار کشتهشدن سربازان وظیفه در صدر خبرها قرار میگیرد، رسانههای رسمی ایران معمولاً آنان را با عنوان «شهید وطن» معرفی میکنند؛ بدون اشاره به اینکه بسیاری از این جوانان هیچگاه با اختیار و انتخاب خود وارد میدان نظامی نشدهاند. روایت رسمی سعی میکند مرگ سربازان را در قالب قهرمانی و ایثار نشان دهد، اما واقعیت پنهان در پشت این القاب، چیزی جز فریاد خاموش هزاران خانواده نیست که فرزندانشان قربانی ساختار غیرمنصفانه خدمت سربازی اجباری در ایران شدهاند.
نهتنها آزادی شخصی را محدود میکند، بلکه در مواقع بحرانی مانند جنگ، عملاً جان هزاران جوان را به خطر میاندازد، بدون آنکه صدای اعتراض آنها شنیده شود یا حمایت اجتماعی و حقوقی مؤثری از آنها به عمل آید. وقت آن رسیده که رسانهها نیز این روایت رسمی را به چالش بکشند و از جایگاه مدنی و انسانی این سربازان سخن بگویند، نه فقط از “افتخار شهادت” که اغلب بهناحق بر آنها تحمیل میشود.
بیشتر بخوانید : حمله مرگبار اسرائیل: آیا جانشینان فرماندهان
جمعبندی
در سایه تهدیدهای فزاینده و بحرانهای منطقهای، جوانان ایرانی به سوخت جنگهایی تبدیل شدهاند که هیچ نقشی در آغاز آنها نداشتهاند. به نام «وظیفه»، به جبههها فرستاده میشوند و به نام «شهادت»، زیر خاک دفن میگردند. اما پرسشی اساسی باید مطرح شود: مسئول این ظلم خاموش کیست؟