خط و هنر در بلوچستان بخشی جداییناپذیر از هویت فرهنگی مردم این منطقه است که ریشه در تاریخ و سنتهای کهن دارد. این هنرها، که شامل خوشنویسی و نقشنگاریهای ویژه محلی میشود، نه تنها جلوهای زیبا و هنری دارند بلکه حامل داستانها و ارزشهای فرهنگی بلوچها هستند. با این حال، این میراث ارزشمند امروزه با مشکلات و تهدیدهایی مواجه است که آینده آن را در معرض خطر قرار داده است.
خط و هنر در بلوچستان: میراثی فراموششده
خط و هنر در بلوچستان بخش مهمی از هویت فرهنگی مردم این منطقه را تشکیل میدهد. این هنرهای زیبا و سنتی، که در قالب خوشنویسی و نقوش زخرفی بروز مییابند، سالهاست که بیانگر تاریخ، فرهنگ و باورهای بلوچها بودهاند. متأسفانه، در سالهای اخیر به دلیل کمبود توجه و حمایتهای رسمی، بسیاری از این هنرهای ارزشمند در معرض فراموشی و نابودی قرار گرفتهاند. از طرفی، مهاجرت گسترده جوانان بلوچ به شهرها و خارج از منطقه باعث شده است که انتقال این هنرها به نسلهای بعدی با مشکل مواجه شود.
در واقع، خط و هنر در بلوچستان نه تنها یک وسیله نوشتاری و تزئینی بلکه زبان بیکلامی است که از طریق آن داستانها، عقاید و احساسات مردم بیان میشود. با این وجود، نبود برنامههای آموزشی و فرهنگسازی در سطح محلی باعث شده که این میراث فرهنگی به فراموشی سپرده شود و بسیاری از جوانان منطقه دیگر با این هنرها آشنایی کافی نداشته باشند. اگرچه برخی فعالان فرهنگی تلاشهایی در زمینه حفظ و احیای این هنرها انجام دادهاند، اما بدون حمایت گسترده و سیاستگذاریهای موثر، ادامه حیات این میراث پرارزش بسیار دشوار خواهد بود.
هنرهای سنتى آیا از گرد و غبار زمان نجات مییابند؟
در مناطق جنوب شرقی ایران، هنرهای سنتی نه تنها بازتابی از زیباییشناسی محلی بلکه بخشی از هویت فرهنگی نسلها هستند. خوشنویسی، پارچهبافی، و صنایع دستی چوبی از جمله هنرهاییاند که سینه به سینه منتقل شدهاند، اما امروز در آستانه فراموشی قرار گرفتهاند. بسیاری از استادکاران قدیمی یا از دنیا رفتهاند یا دیگر توانایی آموزش به نسلهای جوان را ندارند. نبود حمایت دولتی، ضعف امکانات آموزشی و بیتوجهی رسانهها باعث شده این هنرها از زندگی روزمره مردم کنار بروند.
جوانان امروز، با وجود علاقه به ریشههای فرهنگی، فرصت و بستری برای یادگیری مهارتهای سنتی ندارند. در مدارس و دانشگاهها، جایگاه هنرهای بومی تقریباً خالی است و برنامههای توسعه فرهنگی، بیشتر متمرکز بر جلوههای مدرناند. اگرچه برخی تلاشهای فردی برای احیای این هنرها دیده میشود، اما بدون سیاستگذاری کلان و حمایت نهادهای فرهنگی، بسیاری از این اشکال هنری در معرض انقراض قرار دارند. هنرهای سنتی تنها به گذشته تعلق ندارند؛ آنها میتوانند در آینده نیز الهامبخش باشند، اگر امروز برای حفظشان اقدام شود.
زمانی که هنر به سکوتی طولانی بدل میشود
در بلوچستان، جایی که رنگ و نقش روزگاری زبان گویای مردم بودند، حالا «خط و هنر در بلوچستان» به زمزمهای خاموش بدل شدهاند. هنرمندان محلی که سالها با نخ و رنگ و چوب، داستان سرزمینشان را روایت میکردند، این روزها یا در پی نان آوارهاند یا در انزوا خاموش نشستهاند. کارگاههایی که زمانی پر از زندگی و جنبوجوش بودند، حالا درهایشان بسته است و خاک روی ابزارها نشسته.
فراموشی سیستماتیک و بیتوجهی نهادهای فرهنگی باعث شده «خط و هنر در بلوچستان» نه تنها از حافظه شهری که از حافظه اجتماعی نیز پاک شوند. نسل جوان دیگر کمتر سراغ هنرهای دستی پدربزرگهایشان میرود و بازار نیز اشتیاقی به عرضه این آثار ندارد. گویی هنر، که میتوانست صدای فرهنگ باشد، به سکوتی طولانی و آزاردهنده محکوم شده است.
در نهایت، زوال هنر و خوشنویسی در بلوچستان تنها به معنای از دست رفتن زیباییهای بصری نیست، بلکه به خاموشی صدایی فرهنگی و هویتی اشاره دارد که سالها در برابر فراموشی و حذف ایستادگی کرده است. امروز، سکوت دیوارها تنها فقدان رنگ و نقش را نشان نمیدهد، بلکه بازتابی از خاموشی جامعهای است که از روایت رسمی تاریخ کنار گذاشته شده است. حفظ این میراث، نه فقط وظیفه هنرمندان و روشنفکران، بلکه مسئولیتی جمعی در برابر گوناگونی فرهنگی ایران به شمار میرود؛ فریادی است در برابر سیاستهای حذف و به حاشیهراندن، که هنر را از نماد زندگی، به یادگارهایی خاموش بدل کردهاند.