طلاق صوری در ایران دیگر یک پدیده استثنایی نیست؛ بلکه به یک واقعیت اجتماعی پیچیده تبدیل شده است که تمام نظامهای حمایتی و رفاهی را درگیر کرده است. خانوادهها، نه به دلیل اختلاف یا فروپاشی عاطفی، بلکه برای بهرهبرداری از قوانین حمایتی و مزایای اقتصادی، به سمت جداییهای ظاهری روی آوردهاند. این پدیده، زوایای تاریک و آشکار جامعه را به نمایش میگذارد و نشان میدهد که چگونه فشارهای اقتصادی و خلأهای قانونی، زندگی روزمره مردم را تحت تأثیر قرار میدهد.
طلاق صوری در ایران
طلاق صوری در ایران دیگر تنها یک موضوع فرعی نیست؛ بلکه پدیدهای است که در سالهای اخیر توجه جامعهشناسان، حقوقدانان و رسانهها را به خود جلب کرده است. در شهرهای کوچک و بزرگ، دفترخانهها با اصطلاحاتی مانند «طلاق صلحی» یا «طلاق توافقی حمایتی» آشنا شدهاند و گزارشها نشان میدهد که تعداد زنانی که پس از فوت والدین یا به دلیل فشارهای اقتصادی برای گرفتن مستمری یا بهرهمندی از مزایای قانونی، اقدام به جدایی صوری میکنند، هر سال بیشتر میشود. داستانهایی مانند زهرا و شوهرش در جنوب تهران، نمونههای واقعی این پدیده هستند؛ زن و شوهرای که پس از بیستوچند سال زندگی مشترک، سند طلاق صوری امضا کردهاند اما همچنان با هم زندگی میکنند و فرزندانشان از این جدایی اطلاعی ندارند.
این مسئله نشان میدهد که طلاق صوری در ایران نه تنها تحت تأثیر مشکلات اقتصادی و فشارهای معیشتی است، بلکه خلأهای قانونی و نحوه طراحی قوانین حمایتی نیز باعث شده تا خانوادهها بتوانند از مزایای قانونی بهرهبرداری کنند. کارشناسان میگویند که وجود بستههای حمایتی، وامها و مستمریها، اگرچه هدفشان کمک به خانوادههاست، اما گاهی به نیروی محرکهای برای اقدام به طلاق صوری تبدیل میشود. این پدیده پیامدهای اجتماعی گستردهای دارد؛ از تغییر نقش خانواده به یک «واحد اقتصادی» گرفته تا رقابت میان اعضای خانواده برای دسترسی به منابع محدود و حمایتهای قانونی، که نشان میدهد واقعیت زندگی روزمره بسیاری از خانوادهها با قوانین و سیاستهای حمایتی درهم تنیده شده است.
خانواده به مثابه میدان رقابت اقتصادی
بیشک، پدیده طلاق صوری، نگاه جامعهشناسی به خانواده را تغییر داده است. پیِر بوردیو، جامعهشناس فرانسوی، این وضعیت را «میدان رقابت» مینامد؛ کسانی که سرمایه اقتصادی ندارند، با استفاده از سرمایه نمادین مانند شناسنامه ازدواج یا طلاق، به دنبال دسترسی به منابع محدود رفاهیاند.
ازدواج، طلاق و حتی تولد کودک، از مناسک فرهنگی به استراتژیهای بقا تبدیل شدهاند. دولت با سیاستگذاری حمایتی خود، در عمل رقابت اقتصادی در خانوادهها ایجاد کرده است؛ رقابتی که زن و شوهر، فرزند و والدین را درگیر دستیابی به منابع محدود میکند.
نقش دولت در مقابله با سوءاستفاده از قوانین
ایران موظف است اقدامات شفاف و قاطع برای کاهش اقداماتی که از خلأهای قانونی برای کسب منافع مالی غیرقانونی استفاده میکنند و بنیان خانواده و جامعه را تهدید میکنند، انجام دهد. پدیده طلاق صوری در ایران یکی از نمونههای بارز سوءاستفاده از قوانین حمایتی است که نیازمند توجه ویژه دولت میباشد. اولاً، نهادهای قانونگذاری باید قوانین را اصلاح کنند تا شکافهایی که به خانوادهها اجازه بهرهبرداری غیرقانونی از حمایتهای مالی را میدهد، بسته شود و در عین حال حقوق مستحقان واقعی حفظ گردد. ثانیاً، دستگاههای اجرایی و اجتماعی باید برنامههای آموزش خانوادهها را تقویت کنند تا آثار اقتصادی، اجتماعی و روانی این گونه اقدامات روشن شود و جایگزینهای قانونی برای دسترسی به حمایتهای مالی بدون نیاز به دور زدن قانون ارائه گردد، چرا که طلاق صوری در ایران میتواند پیامدهای گستردهای برای جامعه به همراه داشته باشد.