روزهای اخیر، رسانههای محلی گزارش تلخی را منتشر کردند: در استان گلستان، مادری در سوگ دو کودک خود نشسته است؛ کودکانی که در پی انفجار ناشی از نشت گاز و قطعی مکرر برق در خانه جان باختند.
این حادثه، تازهترین نمونه از فجایعیست که ناشی از قطع برق در ایران و بیتدبیریهای گستردهی حکومتی رخ میدهد.
قطع برق در ایران؛ فاجعهای فراگیر و کشنده
قطع برق در ایران تنها به تاریکی خانهها محدود نمیشود؛ اکنون به تهدیدی مستقیم برای جان انسانها بدل شده است. از انفجارهای خانگی گرفته تا از کار افتادن تجهیزات پزشکی در بیمارستانها، همه و همه پیامدهای یک سیستم از هم پاشیده، فاسد و ناکارآمد است.
کشور تعطیل، جامعه در حال فروپاشی
بیآبی، بیبرقی، کمبود گندم، بیکاری، فقر، و سوءتغذیه کودکان، تنها بخشی از واقعیت امروز ایران است.
قطع برق در ایران تنها نماد یک مشکل فنی نیست؛ بلکه آینهایست از فروپاشی مدیریتی و زیرساختی در سطح ملی.
وقتی شبکه بهداشت و درمان به دلیل نبود برق فلج شده، تولید خوابیده و مدارس تعطیل شدهاند، این یعنی یک کشور ۹۰ میلیونی در مرز فروپاشی قرار گرفته است.
وعدهها، سرکوب و چوبههای دار
در حالیکه مردم با گرمای کشنده، بیبرقی و کمبود آب دستوپنجه نرم میکنند، پاسخ حکومت به اعتراضات چیست؟
چوبههای دار.
بجای راهحل، سرکوب؛ بجای شفافسازی، دروغ. این ساختار بیمار نه تنها قادر به تأمین سادهترین نیازهای زندگی نیست، بلکه با سیاستهای امنیتی خشن، هر صدای مخالفی را خاموش میکند.
قطع برق در ایران؛ یک بحران امنیت ملی
فراتر از همهی مشکلات معیشتی، قطع برق در ایران امروز به تهدیدی برای امنیت ملی بدل شده است.
با زیرساختهای آسیبدیده و تجهیزات ازکارافتاده، کشور بدون هیچ آمادگی در برابر خطرات طبیعی و حملات نظامی قرار دارد.
پیشبینیها از کمبود گسترده مواد غذایی و سوخت، یک سونامی اقتصادی-اجتماعی را هشدار میدهد.
نتیجهگیری: مرگی تدریجی، در تاریکی مطلق
تا زمانیکه قطع برق در ایران ادامه دارد و حکومت بهجای مسئولیتپذیری به سرکوب ادامه دهد، فجایعی همچون مرگ کودکان گلستان تنها آغاز یک فاجعه ملی خواهد بود.
مطالعه بيشتر : آرمان نیکآئین؛ صدای هنر که در بند است، نه در جرم
راهحل نه در خاموشی، که در روشنگری، پاسخگویی و بازگشت به انسانیت است.