مرگ دانشآموزان در مدارس ایران دیگر یک حادثهی پراکنده نیست، بلکه به بحرانی نهادینه در نظام آموزشی کشور تبدیل شده است. در حالی که مدرسه باید مأمنِ امنیت، آموزش و رشد کودکان باشد، تکرار فجایع مرگبار در کلاسهای درس از زنجان تا ایلام، نشانهی آشکاری از فروپاشی ساختار نظارتی، فقدان مراقبت روانی و بیاعتنایی سیستماتیک به سلامت جسمی و روحی دانشآموزان است. هر مرگ، زنگ هشداری است برای جامعهای که در آن، کودکان نه در خیابان یا جنگ، بلکه در محیطی که باید امنترین نقطه زندگیشان باشد، جان میبازند.
مرگ دانشآموزان در مدارس ایران؛ روایتی از چهار فاجعه پیاپی
مرگ دانشآموزان در مدارس ایران در ماههای اخیر به مسئلهای ملی بدل شده است؛ سلسلهای از حوادث تلخ که جان چهار کودک را در شهرهای مختلف کشور گرفت و افکار عمومی را شوکه کرد. در نهم مهرماه، «محمدمهدی سهرینی»، دانشآموز پایهی اول متوسطه در روستای سهرین زنجان، پس از تنبیه بدنی و اجبار به دویدنهای مکرر، دچار ایست قلبی شد و جان باخت؛ حادثهای که موجی از خشم را علیه خشونت آموزشی برانگیخت. چند روز بعد، در دوازدهم مهر، در شیراز، «آرمین رضایی»، دانشآموز پایه ششم، پس از توبیخ در مدرسه، دچار بحران روحی شد و در خانه به زندگی خود پایان داد. در بیستویکم مهر، «حسام ناصری»، دانشآموز ۹ سالهی مشهدی، در کلاس درس بر اثر عارضه قلبی ناگهانی جان سپرد، و در سوم آبان، «کیان مرادی»، دانشآموز دیگری از ایلام، در زنگ تفریح، ناگهان روی زمین افتاد و دیگر برنخاست.
چهار مرگ در کمتر از یک ماه، با دلایل و شرایطی متفاوت اما ریشههایی مشترک؛ از بیتوجهی به سلامت جسمی و روانی گرفته تا نبود مراقبت پزشکی فوری و فرهنگ سکوت در برابر فشارهای روانی دانشآموزان. این رخدادها نهتنها ضعف مدیریتی مدارس، بلکه ناتوانی وزارت آموزش و پرورش در تضمین حداقلهای امنیت و سلامت را آشکار کرده است. هر کدام از این کودکان قربانی سیستمی شدند که هنوز سلامت دانشآموز را در حد یک «فرم ثبتنام» خلاصه میکند و واکنش آن به فجایع، تنها صدور بیانیهای کوتاه است.
سکوت مسئولان یا فرافکنی؟
در پی این اتفاقات، علی فرهادی، سخنگوی وزارت آموزش و پرورش، در اظهاراتی رسمی تأکید کرد که «برخی از این حوادث به دلیل بیماریهای زمینهای یا ضعف جسمی دانشآموزان بوده است» و از خانوادهها خواست هنگام ثبتنام، اطلاعات دقیق درباره وضعیت سلامت فرزندان خود را در فرمهای بهداشتی وارد کنند. اما این پاسخها برای افکار عمومی قانعکننده نبود. بسیاری از خانوادهها و فعالان آموزشی معتقدند که دولت در زمینه نظارت بر وضعیت بهداشت و روان دانشآموزان کوتاهی کرده است. منتقدان میگویند نظام آموزشی ایران نهتنها از نظر زیرساخت ایمنی مدارس (از تجهیزات گرمایشی و تهویه تا امکانات درمانی فوری) در وضعیت بحرانی قرار دارد، بلکه در حوزه روانشناسی تربیتی نیز فاقد برنامهای منسجم برای حمایت از دانشآموزان آسیبپذیر است.
فقدان مراقبت روانی؛ حلقه مفقوده آموزش در ایران
یکی از عوامل اصلی تکرار فجایع اخیر، فقدان مراقبت روانی در مدارس ایران است؛ مسئلهای که نظام آموزشی هنوز نتوانسته برای آن راهکاری عملی بیاندیشد. مرگ دانشآموزان در مدارس ایران تنها نتیجه فشار جسمی یا حوادث ناگهانی نیست، بلکه نمود آشکار فشار روانی، استرس و بیتوجهی به سلامت روانی کودکان است. کودکانی که در محیطی فاقد مشاوره روانی و حمایت عاطفی رشد میکنند، با کوچکترین محرک منفی ممکن است دچار بحران شوند.
یکی از عوامل اصلی تکرار فجایع اخیر، فقدان مراقبت روانی در مدارس ایران است؛ مسئلهای که نظام آموزشی هنوز نتوانسته برای آن راهکاری عملی بیاندیشد. مرگ دانشآموزان در مدارس ایران تنها نتیجه فشار جسمی یا حوادث ناگهانی نیست، بلکه نمود آشکار فشار روانی، استرس و بیتوجهی به سلامت روانی کودکان است. کودکانی که در محیطی فاقد مشاوره روانی و حمایت عاطفی رشد میکنند، با کوچکترین محرک منفی ممکن است دچار بحران شوند.
مرگ دانشآموزان در مدارس ایران و تقرار فجایع مشابه در شهرهای مختلف، تنها مجموعهای از حوادث تلخ نیست، بلکه نمادی از فروپاشی سیستم نظارت، ضعف زیرساختها و بیتوجهی به سلامت جسمی و روانی دانشآموزان است. این وقایع نشان میدهد که نظام آموزشی بدون برنامه جامع برای محافظت از کودکان، تنها به آموزش درسی محدود شده و حلقههای حیاتی مراقبت روانی و ایمنی مدارس را نادیده گرفته است.