پلمب کافه لمیز در یوسفآباد تهران، تنها چند ساعت پس از برگزاری یک مهمانی تابستانی و معرفی یک نوشیدنی جدید، بار دیگر توجهها را به مداخلات غیرصنفی نهادهای حکومتی در کسبوکارهای شهری جلب کرد. این اقدام نه تنها باعث واکنشهای گسترده در فضای مجازی شد، بلکه نشانهای نگرانکننده از محدود شدن فضاهای عمومی و افزایش فشارها بر سبک زندگی نسل جوان در ایران است.
پلمب کافه لمیز در یوسفآباد تهران
پلمب کافه لمیز در یوسفآباد تهران، بار دیگر توجه افکار عمومی را به نحوه برخورد نهادهای قضایی و امنیتی با کسبوکارهای شهری جلب کرده است. این کافه که بخشی از بزرگترین زنجیره کافیشاپهای ایران محسوب میشود، پس از برگزاری یک مهمانی تابستانی و معرفی نوشیدنی جدید، بدون هشدار قبلی از سوی نهادهای ذیربط پلمب شد. تصاویر منتشرشده از این رویداد در شبکههای اجتماعی نشان میدهد که فضای کافه کاملاً دوستانه و آرام بوده و هیچ نشانهای از تخلف یا ناهنجاری عمومی در آن دیده نمیشود. با اینحال، پلمب کافه لمیز به دلیل همین فضای غیررسمی و شاد، از سوی نهادهای نظارتی بهعنوان اقدامی «خارج از عرف» تلقی شده و با برخورد فوری مواجه شده است. این مسئله بار دیگر نشان میدهد که فضای فعالیت اجتماعی و صنفی در ایران، حتی در قالب یک دورهمی ساده، تا چه اندازه محدود و تحت نظارت شدید است.
افزایش کنترل اجتماعی
افزایش کنترل اجتماعی در سالهای اخیر به یکی از ویژگیهای بارز سیاستگذاریهای داخلی در ایران تبدیل شده است؛ سیاستی که نمود آن را میتوان در محدودیتهایی مانند الزام به رعایت حجاب، ممنوعیت تجمعات غیررسمی، و حتی نظارت بر نوع موسیقی و نوشیدنیها در اماکن عمومی دید. در همین راستا، پلمب کافه لمیز نه یک اتفاق تصادفی، بلکه بخشی از همین روند مستمر برای کنترل سبک زندگی مردم است. بسیاری از شهروندان معتقدند که دولت به جای رسیدگی به مشکلات اقتصادی و معیشتی، تمرکز خود را بر روی رفتارهای اجتماعی و فرهنگی افراد گذاشته است. از سوی دیگر، تکرار اقداماتی نظیر پلمب کافه لمیز نشان میدهد که فضای عمومی کشور بیش از پیش به سمت انقباض و محدودیت پیش میرود؛ فضایی که در آن هرگونه فعالیت اجتماعی ساده نیز میتواند با برخورد قضایی یا امنیتی مواجه شود.
ماجرای پلمب کافه لمیز تنها نمونهای از برخورد با یک کافه نیست؛ بلکه نمادی است از روند گستردهای که در آن نهادهای حکومتی تلاش دارند تا مرزهای آزادی فردی، سبک زندگی، و حتی انتخابهای ساده روزمره مردم را محدود کنند. زمانی که یک نوشیدنی تابستانی یا یک فضای دوستانه میتواند بهانهای برای مداخله و سرکوب باشد، نمیتوان نسبت به آینده آزادیهای اجتماعی بیتفاوت ماند. اگر این روند ادامه یابد، باید پرسید: در ایرانِ فردا چه چیزهایی دیگر ممنوع خواهند شد؟