کشتهشدگان اوین بار دیگر افکار عمومی را شوکه کردهاند. در حالی که مقامات جمهوری اسلامی از کشته شدن ۷۱ نفر در جریان حمله به زندان اوین خبر دادهاند، بسیاری از خانوادهها و منابع مستقل این آمار را غیرواقعی میدانند. روایتهای ضدونقیض، فضای امنیتی شدید و تهدید خانوادهها، سؤالهای بیپاسخ زیادی را درباره تعداد واقعی قربانیان و حقیقت ماجرای انفجار اوین به وجود آورده است.
کشتهشدگان اوین
حادثه انفجار در زندان اوین، نه فقط یک حمله نظامی بلکه نقطه عطفی در افشای بحران امنیتی و انسانی در جمهوری اسلامی است. کشتهشدگان اوین، تنها اسامی در آمار رسمی نیستند، بلکه قربانیان ساختاری هستند که سالهاست حقیقت را پشت دیوارهای بلند اوین پنهان کرده است. به گفته خانوادهها، بسیاری از کشتهشدگان اوین نه تنها زندانیان و کارکنان عادی، بلکه افرادی بودند که هویتهای امنیتی و نقشهای ناشناخته داشتند؛ بازجوها، نیروهای لباس شخصی و مأمورانی که نامشان هیچگاه در آمار رسمی ذکر نمیشود. همین موضوع باعث شده حکومت برای کنترل روایت حادثه، با تهدید، بازجویی و فشار مضاعف، خانوادههای قربانیان را وادار به سکوت کند. تحویل جسدها تنها به شرط امضای تعهدنامه انجام شد و حتی محل دفن نیز از پیش تعیین شده بود. از سوی دیگر، سانسور شدید رسانهای و حذف اخبار مرتبط، فضای جامعه را بیش از پیش امنیتی و ملتهب کرده است. امروز بسیاری میپرسند واقعاً چه تعداد از کشتهشدگان اوین شناسایی شدهاند و چه تعداد قربانی خاموش این حادثه بودهاند که هیچ نام و نشانی از آنها منتشر نشده است؟
بازی با آمار؛ حقیقت زیر خاک
ماجرای کشتهشدگان اوین همچنان در هالهای از ابهام و تناقض قرار دارد. اگرچه اصغر جهانگیر، سخنگوی قوه قضائیه، اعلام کرد که در جریان حمله به زندان اوین، ۷۱ نفر کشته شدهاند، اما روایت خانوادهها و منابع مستقل کاملاً متفاوت است. بسیاری میگویند تعداد واقعی کشتهشدگان اوین بسیار بیشتر از این رقم است، چرا که جمهوری اسلامی برای پنهان کردن ابعاد واقعی حادثه، آمار را دستکاری کرده و فقط بخشی از واقعیت را منتشر کرده است. از سوی دیگر، خانوادهها مجبور شدهاند برای تحویل گرفتن پیکر عزیزانشان، تعهد کتبی بدهند که درباره جزئیات این حادثه با هیچ رسانهای صحبت نکنند. مراسم خاکسپاری نیز تحت نظارت شدید امنیتی و تنها در قطعه ۴۲ بهشت زهرا انجام شده است؛ قطعهای که به کشتهشدگان وابسته به حکومت اختصاص دارد. با وجود این محدودیتها و فضای امنیتی، گمانهزنیها درباره تعداد واقعی کشتهشدگان اوین همچنان ادامه دارد و هر روز بر ابهامات و پرسشهای بیپاسخ مردم افزوده میشود.
سکوت اجباری؛ ابزار کنترل افکار عمومی
پس از انفجار مرموز زندان اوین و اعلام رسمی کشته شدن دهها نفر، فضای جامعه بیش از پیش امنیتی شد. بسیاری از رسانههای داخلی که تلاش کردند گزارشی مستقل از این حادثه منتشر کنند، با تهدید و فشار نهادهای امنیتی مواجه شدند. نمونه بارز آن، حذف خبر روزنامه «هممیهن» درباره ناپدیدشدن یک زن پس از مراجعه به دادسرا و همزمان با انفجار اوین بود. این در حالی است که خانوادههای کشتهشدگان اوین همچنان با سکوتی تحمیلی و فشارهای متعدد روبهرو هستند و حتی اجازه برگزاری مراسم خاکسپاری آزادانه یا گفتوگو با رسانهها را ندارند. جمهوری اسلامی در چنین بحرانهایی، همواره از سیاستی تکراری استفاده میکند؛ ابتدا بایکوت کامل رسانهای، سپس ارائه آمار محدود و کنترلشده و در نهایت، ارعاب و تهدید بازماندگان برای جلوگیری از افشای واقعیت. این الگو نهتنها در ماجرای اوین، بلکه در حوادث مشابهی چون سقوط هواپیمای اوکراینی، اعتراضات سراسری و فجایع زندانهای دیگر نیز بارها تکرار شده است.
بیشتر بخوانید :حمله اسرائیل به اوین؛ زنان زندانی گرفتار در بازی مرگ و سرکوب
در نهایت، انفجار اوین، کشتهشدگان اوین و روایتهای ضدونقیض پیرامون این حادثه، بار دیگر نشان داد که حکومت ایران نهتنها در مدیریت بحران ناتوان است، بلکه برای حفظ وجهه خود، حاضر است حقیقت را زیر خاک پنهان کند و خانوادههای قربانیان را وادار به سکوت کند. اما تجربه ثابت کرده است که هیچ حقیقتی برای همیشه پنهان نمیماند و روزی واقعیت از دل سانسور و سرکوب بیرون خواهد زد.