دختران خیابانی در ایران، قربانیان خاموش فقر، تبعیض و بیتوجهیاند؛ کودکانی که به جای مدرسه، خیابان محل زیستشان شده و به جای بازی و شادی، با خشونت، آزار و استثمار روزگار میگذرانند. بر اساس آمار رسمی، یکچهارم کودکان کار در ایران را دختران تشکیل میدهند؛ آماری که نهتنها نگرانکننده، بلکه نشاندهنده عمق بحرانی است که نیمی از آینده کشور را تهدید میکند.
دختران خیابانی در ایران
دختران خیابانی در ایران، قربانیان خاموش فقر، تبعیض و بیتوجهیاند؛ کودکانی که به جای مدرسه، خیابان محل زیستشان شده و به جای بازی و شادی، با خشونت، آزار و استثمار روزگار میگذرانند. بر اساس آمار رسمی، یکچهارم کودکان کار در ایران را دختران تشکیل میدهند؛ آماری که نهتنها نگرانکننده، بلکه نشاندهنده عمق بحرانی است که نیمی از آینده کشور را تهدید میکند. آسیبپذیری بیشتر دختران در خیابانها، آنها را به هدفی آسان برای انواع خشونتهای جنسی، جسمی و روانی تبدیل کرده نهادهای مسئول در ایران نهتنها برنامهای مؤثر برای حمایت از این دختران ندارند، بلکه در برخی موارد با تعطیل کردن سازمانهای مردمنهاد، مسیر امدادرسانی به آنها را نیز مسدود کردهاند. نمونهی بارز آن، انحلال «جمعیت امام علی» بود که سالها با راهاندازی خانههای امن و ارائه خدمات روانشناختی، از این کودکان حمایت میکرد. اکنون، با حذف چنین نهادهایی، دختران خیابانی در ایران عملاً بدون پناه ماندهاند.
آسیبپذیری جنسیتی این کودکان، در مقایسه با پسران، بسیار بیشتر است و آمارهای منتشرشده نیز نشان میدهد که دختران بیشتر در معرض کودکآزاری قرار دارند. نظام آموزشی نیز بهجای بازگرداندن آنها به مسیر تحصیل، اغلب در برابر این گروه سکوت اختیار کرده یا آنها را حذف کرده است.
سکوت قانون؛ وقتی حمایتها فقط روی کاغذند
دختران خیابانی در ایران قربانیان خاموش جامعهای هستند که قوانین حمایتیاش یا ناکارآمدند یا اصلاً اجرا نمیشوند. با وجود اسناد بالادستی مانند «قانون حمایت از کودکان و نوجوانان» یا تعهدات بینالمللی ایران در زمینه حقوق کودک، هنوز هیچ سازوکار مؤثر و الزامآوری برای حمایت از دخترانی که در خیابان زندگی و کار میکنند، وجود ندارد. دستگاههای دولتی، از بهزیستی گرفته تا نیروی انتظامی و شهرداریها، هر یک مسئولیت را به گردن دیگری میاندازند و در نهایت، کودکانی که باید در کلاس درس یا آغوش خانواده باشند، در معرض آزار جنسی، استثمار اقتصادی و خشونت سیستماتیک قرار میگیرند.
دختران خیابانی در ایران نه تنها از حمایتهای واقعی بیبهرهاند، بلکه اغلب توسط همان نهادهایی که باید از آنها محافظت کنند، دوباره قربانی میشوند. گزارشهای متعدد حاکی از آن است که در برخی موارد، این دختران در مراکز نگهداری نیز امنیت جانی و روانی ندارند و بازگشتشان به خیابان، تنها راه نجات از شرایط بدتر است. در شرایطی که قانون سکوت کرده و سیاستگذاران فقط به تهیه آمار و شعار بسنده میکنند، این دختران روز به روز بیشتر از جامعه طرد میشوند.
نهادهای سرکوبگر بهجای نهادهای حمایتی
در شرایطی که انتظار میرود نهادهای دولتی و مدنی برای حمایت از کودکان آسیبپذیر، بهویژه دختران در معرض خطر، فعالانه وارد عمل شوند، واقعیتهای میدانی حاکی از چیزی کاملاً متفاوت است. بسیاری از دخترانی که به دلایل مختلف چون فقر، خشونت خانگی یا مهاجرت اجباری، سر از خیابان درمیآورند، بهجای دریافت حمایتهای روانی، بهداشتی و اجتماعی، با برخوردهای امنیتی و تحقیرآمیز مواجه میشوند. این برخوردها نهتنها کمکی به حل ریشهای بحران نمیکنند، بلکه دختران خیابانی در ایران را بیش از پیش به حاشیه جامعه میرانند و فرصت بازگشت به زندگی عادی را از آنها سلب میکنند.
مطالعه بیشتر : افزایش کودکآزاری در ایران: دختران بیشتر از پسران در معرض خطر
طی سالهای گذشته، برخی گزارشها از بازداشت این دختران به بهانه «جلوگیری از فساد» یا «برخورد با بیحجابی» منتشر شده است؛ در حالیکه هیچ سازوکار مشخصی برای توانمندسازی آنها یا بازگرداندنشان به محیط امن خانوادگی و آموزشی وجود ندارد. نبود نهادهای حمایتی کارآمد، و جایگزینی آنان با نیروهای انتظامی و امنیتی، نشانهای از اولویت سرکوب بر اصلاح اجتماعی است. این وضعیت، نقض آشکار حقوق کودک و زنان است و آیندهای تاریکتر برای نسلی در حاشیه ترسیم میکند.
نتیجهگیری
دختران خیابانی در ایران، نماد زخمهای پنهان جامعهای هستند که فقر، تبعیض، بیعدالتی و بیتفاوتی نسبت به کودکان را تجربه میکند. آنها قربانیان خاموش ساختارهایی هستند که نهتنها از آنها حمایت نمیکنند، بلکه با سرکوب و انکار پاسخ میدهند. نادیدهگرفتن واقعیتهای تلخی که این دختران با آن روبهرو هستند، تنها چشم بستن بر رنج انسانی نیست، بلکه جامعه را به چرخهای از خشونت، فقر و طردشدگی سوق میدهد.