گلابگیری در کاشان، یکی از سنتهای کهن و پرجاذبه ایران، هر ساله هزاران گردشگر را به این شهر تاریخی میکشاند. اما در پسِ رایحه دلانگیز گل محمدی، داستانهای ناگفتهای از تبعیض و نادیدهگرفتن اقلیتهای مذهبی و قومی نهفته است که در سایه این جشن سنتی، کمتر دیده یا شنیده میشوند.
گلابگیری در کاشان: سنتی معطر در سایه تبعیض
گلابگیری در کاشان هر ساله در فصل بهار، جلوهای خاص از سنتهای ایرانی را به نمایش میگذارد؛ مراسمی که با حضور گردشگران داخلی و خارجی، حال و هوای شهر را به طور کامل تغییر میدهد. عطر گل محمدی که در کوچهپسکوچههای نیاسر، قمصر و برزک میپیچد، نه تنها خاطرهانگیز است، بلکه بخشی از هویت فرهنگی این منطقه به شمار میرود. دیگهای مسی، گلهای تازهچیدهشده و دستهای پرچین کشاورزان، تصویری زیبا اما یکسویه از این سنت را به نمایش میگذارند.
اما گلابگیری در کاشان، در کنار تمام این جلوههای معطر، وجه دیگری هم دارد که کمتر دیده یا شنیده میشود؛ اقلیتهای مذهبی و قومی این منطقه، از جمله بهائیان، در این مراسم نه تنها جایگاهی ندارند بلکه به طور سیستماتیک از حضور در عرصههای اقتصادی و گردشگری مربوط به گلابگیری کنار گذاشته شدهاند. در حالی که این اقلیتها هم در طول تاریخ سهمی در کشاورزی و تولید گلاب داشتهاند، امروز با تبعیضهای نهادی از چرخه این سنت ملی حذف شدهاند، بیآنکه صدایی از حاشیه به مرکز برسد.
رایحه گل، بیعدالتی پنهان
در دل آیین گلابگیری در کاشان، که هر ساله با شکوه خاصی برگزار میشود، ردپایی از غیبت اقلیتهای مذهبی و قومی نیز دیده میشود. اگرچه این مراسم، بهعنوان نمادی از فرهنگ ایرانی، در رسانهها و تبلیغات رسمی برجسته میشود، اما اقلیتهایی چون بهاییان و صوفیان که در این منطقه ریشهدار هستند، عملاً از حضور یا مشارکت در آن کنار گذاشته میشوند. این حذف تدریجی، نه تنها نشانی از تبعیض ساختاری است، بلکه چهرهای پنهان از گلابگیری در کاشان را نیز به نمایش میگذارد.
از سوی دیگر، در روند اقتصادی گلابگیری در کاشان نیز نشانههایی از نابرابری به چشم میخورد. بسیاری از باغداران و کارگران بهایی یا اقلیتهای دیگر، علیرغم نقش کلیدیشان در کاشت و برداشت گل محمدی، از سود اصلی این صنعت بینصیب میمانند. در حالی که برندهای رسمی و مورد حمایت، تصویر یکدست و گلآلودی از این آیین سنتی ارائه میدهند، واقعیت اجتماعی آن، شکافهایی عمیق میان مرکز و حاشیه، و میان اکثریت و اقلیت را آشکار میسازد.
داستانهایی ناگفته از حاشیهنشینی
گلابگیری در کاشان تنها جشنوارهای برای برداشت گل محمدی نیست، بلکه آینهای است که منعکسکننده واقعیتهای اجتماعی و اقتصادی پنهان این منطقه نیز هست. در این میان، اقلیتهای مذهبی و قومی، به ویژه بهائیان، در سایه این مراسم فرهنگی پررنگ و پرجنبوجوش، با چالشهای جدی روبهرو هستند. اگرچه گلابگیری در کاشان فرصتی برای نمایش فرهنگ و سنت محسوب میشود، اما بسیاری از این اقلیتها از دسترسی برابر به فرصتهای کاری و درآمدزایی در این فصل محروماند. آنها اغلب در سکوت و بدون حق بیمه و حقوق قانونی، در سختترین شرایط به جمعآوری گلها مشغولاند و سهم چندانی از ثروت تولید شده ندارند.
در حقیقت، روایت رسمی و رسانهای از گلابگیری در کاشان تصویر رنگارنگ و آرمانی را نشان میدهد که حضور و مشارکت اقلیتها در آن بسیار محدود و گاه نادیده گرفته میشود. این داستانهای ناگفته از حاشیهنشینی، نشان میدهد که چگونه سیستمهای اجتماعی و اقتصادی موجود، بهطور غیرمستقیم این اقلیتها را از بهرهمندی کامل از ثروت و میراث فرهنگی خود محروم کرده است. این تضاد میان تصویر روشن و واقعیت تاریک، سوالات زیادی درباره عدالت اجتماعی و حقوق اقلیتها در ایران بهوجود میآورد.
نتیجهگیری
با وجود زیبایی ظاهری و فضای جشنگونه در فصل گلابگیری در کاشان، واقعیتهای سختی وجود دارد که نیازمند شناخت و رسیدگی است. مشارکت اقلیتها در این میراث فرهنگی نباید محدود به سایه یا نقش حاشیهای باشد؛ بلکه باید حقوقشان به رسمیت شناخته شده و فرصتهای برابر برای مشارکت و بهرهمندی به آنها داده شود. تحقق عدالت اجتماعی و توانمندسازی این گروهها برای داشتن جایگاه واقعی در جامعه، تنها راه حفظ این میراث کهن بهصورت عادلانه و پایدار است، تا عطر گلاب نماد فرهنگ و وحدت باقی بماند، نه تبعیض و تفرقه.