یارانه فرزندآوری در ایران این روزها به یکی از بحثبرانگیزترین سیاستهای دولتی تبدیل شده است. پرداخت ۲ میلیون تومان به خانوادهها برای تولد نوزاد، در حالی مطرح میشود که هزینههای واقعی نگهداری کودک از همان ماههای نخست بهمراتب بالاتر است. پرسش اصلی اینجاست که آیا چنین یارانهای میتواند نقشی در تشویق خانوادهها به فرزندآوری و جبران بحران جمعیت ایفا کند یا صرفاً مُسکنی کوتاهمدت خواهد بود؟
یارانه فرزندآوری؛ چرا خانوادهها قانع نمیشوند؟
با وجود آنکه دولت از سیاست یارانه فرزندآوری بهعنوان گامی تشویقی برای خانوادهها یاد میکند، تجربه زیسته بسیاری از خانوادهها تصویر دیگری را نشان میدهد. هزینههای ماهانه نگهداری کودک از همان بدو تولد ـ از پوشک و شیرخشک گرفته تا معاینات پزشکی و خرید پوشاک ـ بهمراتب بیش از مبلغ اعلامی است. والدین میگویند این حمایت نقدی محدود، در برابر فشار تورم و افزایش خط فقر، هیچ اثر ملموسی ندارد و نمیتواند نقشی تعیینکننده در تصمیم آنها برای فرزنددار شدن ایفا کند. از این منظر، یارانه بیشتر به نمادی از نبود برنامهریزی کلان در حوزه جمعیت شبیه است تا راهکاری واقعی.
موضوع تنها به اعداد و ارقام محدود نمیشود. خانوادهها پیش از هر چیز به امنیت شغلی، دسترسی به مسکن مناسب و آموزش باکیفیت برای فرزندانشان میاندیشند. تا زمانی که این زیرساختهای اساسی فراهم نشود، اجرای سیاستی مانند یارانه فرزندآوری چیزی جز مُسکنی موقت نخواهد بود. در حالیکه مسئولان همچنان بر کارآمدی این طرح پافشاری میکنند، فاصله میان وعدههای رسمی و واقعیت زندگی روزمره شهروندان روزبهروز بیشتر میشود؛ شکافی که توضیح میدهد چرا خانوادهها همچنان قانع نشدهاند.
نگاه کارشناسان؛ پول عامل تولد نیست
کارشناسان جمعیت معتقدند سیاستهایی که بر پرداخت نقدی مستقیم اتکا دارند، هرچقدر هم در شعار رسمی جذاب به نظر برسند، نمیتوانند تغییر واقعی در نرخ تولد ایجاد کنند. تصمیم به فرزندآوری ـ بر اساس گفته این کارشناسان ـ تنها به یارانه یا حمایت مالی محدود بستگی ندارد، بلکه به شبکهای گسترده از عوامل مانند امنیت شغلی، توانایی مالکیت مسکن مناسب، کیفیت نظام بهداشت و تضمین آموزش محکم برای فرزندان وابسته است. بنابراین، تخصیص مبالغ کم ممکن است بخشی از فشارهای ماهانه را کاهش دهد، اما کافی نیست تا تصمیم راهبردی برای تولد کودک جدید را تغییر دهد.
علاوه بر این، متخصصان تاکید میکنند که تمرکز بیش از حد بر بعد مالی، کمبود درک عمیق از واقعیت جامعه را نشان میدهد. خانوادههای جوان در شرایط افزایش بیکاری و کاهش اعتماد به نهادهای رسمی، آینده فرزندان خود را تضمینشده نمیبینند. از این رو، سیاستهای مبتنی بر یارانه نقدی بهتنهایی شبیه تلاش برای ترمیم موقتی بحران ساختاری پیچیدهای است. کارشناسان تأکید دارند که حل بحران جمعیت نیازمند اصلاحات گسترده در ساختارهای اقتصادی و اجتماعی است و در غیر این صورت، این کمکهای مالی صرفاً اقدامی فرعی و بیتأثیر بر واقعیت خواهد بود.
بحران جمعیت؛ سیاست یا واقعیت؟
ایران با چالشی دموگرافیک کمسابقه روبهرو است، بهطوری که نرخ باروری کنونی نسبت به دهههای گذشته کاهش چشمگیری یافته است. در این شرایط، سیاستهای دولتی از جمله یارانه فرزندآوری بهعنوان ابزاری مالی برای تشویق خانوادهها به فرزندآوری مطرح میشوند. با این حال، واقعیت نشان میدهد که این کمکها، با وجود اهمیت نمادینشان، نمیتوانند فاصله گسترده میان هزینههای واقعی تربیت کودکان و توانایی خانوادهها در تأمین آن را پر کنند. چالشهای اقتصادی و اجتماعی، از مسکن و اشتغال گرفته تا آموزش و بهداشت، بسیار فراتر از میزان حمایت مالی است و این مسئله کارآمدی یارانه فرزندآوری را در عمل محدود میکند.
تمرکز صرف بر اقدامات مالی، عواملی ساختاری را که تصمیم خانوادهها برای فرزندآوری را تحت تأثیر قرار میدهد نادیده میگیرد. خانوادهها به دنبال تضمین ثبات بلندمدت برای فرزندان خود هستند و این مستلزم سیاستهای جامع شامل اصلاحات اقتصادی، حمایت از آموزش و بهداشت، و تأمین مسکن مناسب است. بدون این زیرساختهای کامل، کمکهای مالی مانند یارانه فرزندآوری تنها مسکنی موقت باقی میماند و در بسیاری از موارد باعث احساس ناامیدی و بیاعتمادی خانوادهها نسبت به آینده فرزندانشان خواهد شد.
یارانه فرزندآوری ۲ میلیونی بیش از آنکه یک سیاست جمعیتی پایدار باشد، نوعی مُسکن موقت است که تنها در آمارهای کوتاهمدت اثر میگذارد. برای ترغیب واقعی خانوادهها به فرزندآوری، باید بسترهای اصلی زندگی از جمله امنیت شغلی، درآمد پایدار، خدمات آموزشی و درمانی باکیفیت و مسکن قابلدسترس فراهم شود. بدون چنین زیرساختهایی، هرگونه سیاست مالی تنها سرپوشی بر بحران خواهد بود، نه راهحل واقعی.