بازسازی مردگان با هوش مصنوعی دیگر یک تصور خیالی یا داستان علمی-تخیلی نیست، بلکه واقعیتی است که هماکنون در گوشه و کنار جهان در حال شکلگیری است. شرکتهای نوظهور با بهرهگیری از فناوریهای پیشرفته، صدا، تصویر و حتی شیوه گفتوگوی افراد درگذشته را بازآفرینی میکنند تا خانوادهها بتوانند با نسخهای مجازی از عزیزان خود ارتباط برقرار کنند. این روند، از یکسو امید به تسلّی و کاهش اندوه را در دل بازماندگان زنده میکند، اما از سوی دیگر پرسشهای عمیق اخلاقی، روانشناختی و دینی را مطرح میسازد: آیا واقعاً میتوان مرگ را با ابزار دیجیتال به تعویق انداخت؟ یا این تنها توهّمی است که درد فقدان را در لباسی فناورانه پنهان میکند؟
بازسازی مردگان با هوش مصنوعی
بازسازی مردگان با هوش مصنوعی دیگر یک رویا یا پیشبینی آینده نیست، بلکه واقعیتی است که به سرعت در حال ورود به زندگی روزمره انسانهاست. این فناوری میکوشد صدای واقعی، چهره و حتی واکنشهای احساسی افراد درگذشته را بازآفرینی کند تا بستگانشان بتوانند بار دیگر با آنان گفتوگو کنند. بسیاری از شرکتهای فناور در آمریکا و شرق آسیا اکنون این امکان را به عنوان یک خدمت عاطفی و حتی تجاری عرضه میکنند، خدمتی که برای برخی امیدبخش و برای برخی دیگر هولناک به نظر میرسد.
با این حال، بازسازی مردگان با هوش مصنوعی پرسشهای سنگینی را بر دوش جامعه نهاده است. آیا این بازآفرینی دیجیتال میتواند واقعاً اندوه فقدان را کاهش دهد، یا تنها توهّمی است که درد را به شکل دیگری بازتولید میکند؟ منتقدان هشدار میدهند که این روند ممکن است انسان را در دامی از وابستگی به نسخهای مجازی گرفتار کند و فرآیند طبیعی پذیرش مرگ را مختل سازد؛ در حالی که طرفداران آن بر این باورند که تکنولوژی بالاخره توانسته است فاصلهای هزارساله میان انسان و مفهوم فنا را پر کند.
جدال اخلاقی و روانشناختی
موضوع جدال اخلاقی و روانشناختی پیرامون این پدیده، دامنهای وسیعتر از آنچه در نگاه نخست به ذهن میرسد دارد. از یکسو، روانشناسان بر این باورند که بازسازی مردگان با هوش مصنوعی میتواند سازوکار طبیعی سوگواری را برهم زند. آنان توضیح میدهند که فرد داغدیده نیازمند عبور از مراحل اندوه، پذیرش و رهایی از وابستگی عاطفی است، اما امکان گفتوگو با چهرهای بازسازیشده، این روند را مختل کرده و شخص را در چرخهای مداوم از امید و انتظار نگه میدارد. در چنین شرایطی، بازمانده ممکن است به جای کنار آمدن با واقعیت مرگ، پیوسته در فضایی غیرواقعی غوطهور شود و آسیبهای روانی عمیقتری را تجربه کند.
از سوی دیگر، نگاه اخلاقی و فلسفی به این مسئله نیز کماهمیت نیست. فیلسوفان و اندیشمندان دینی هشدار میدهند که بازسازی مردگان با هوش مصنوعی به معنای عبور از مرز نهایی حیات است؛ مرزی که در بسیاری از سنتهای اعتقادی به عنوان پایانی قطعی و غیرقابل بازگشت تعریف شده است. آنان میپرسند که آیا بشر حق دارد با ابزارهای فناورانه چنین مرز مقدسی را جابهجا کند؟ در دیدگاه برخی از مکاتب فکری، دستکاری در مرگ و بازنمایی مصنوعی آن میتواند به تحریف مفهوم هستی و جایگاه معنوی انسان بینجامد. همین دوگانگی، این فناوری را به موضوعی پیچیده و بحثبرانگیز بدل کرده است که هنوز پاسخی روشن و قطعی برای آن وجود ندارد.
صنعت پرسود یا دام روانی؟
پرسش اصلی پیرامون این فناوری آن است که آیا با بازسازی مردگان با هوش مصنوعی در واقع صنعتی پرسود شکل میگیرد یا جامعه با دامی روانی و اجتماعی مواجه خواهد شد. برخی کارشناسان معتقدند که گسترش این بازار میتواند منبع درآمدی عظیم برای شرکتها و سرمایهگذاران باشد، چرا که انسانها همواره میل به حفظ یاد و خاطره عزیزان از دسترفته دارند. در چنین فضایی، تولید و فروش خدمات مرتبط با بازسازی چهره و صدای مردگان میتواند به تجارتی بیسابقه بدل شود و سودهای کلانی را به جریان اندازد.
اما سوی دیگر ماجرا نگرانکننده است. روانشناسان هشدار میدهند که بازسازی مردگان با هوش مصنوعی نه تنها فرآیند طبیعی سوگواری را مختل میکند، بلکه میتواند فرد را در وضعیتی از توهم و دلبستگی مداوم نگاه دارد. فرد بازمانده به جای پذیرش واقعیت مرگ، پیوسته در دنیایی مجازی به دنبال تداوم رابطهای غیرواقعی خواهد بود. این امر، افزون بر پیامدهای فردی، میتواند بر سلامت روان جمعی نیز تأثیر منفی بگذارد و زمینهساز بحرانهای اجتماعی تازهای گردد. بدین ترتیب، روشن است که این فناوری در مرز باریکی میان فرصت اقتصادی و تهدید روانی حرکت میکند.