بیماریهای رایج در میان اقلیتها تنها یک مسئله پزشکی نیستند، بلکه بازتابی از تبعیضهای ساختاری، فقر اقتصادی و دسترسی نابرابر به خدمات درمانی در ایراناند. اقلیتهای قومی و مذهبی، بهویژه در مناطق محروم، بیش از دیگران در معرض ابتلا به بیماریهای مزمن، سوءتغذیه، و مشکلات بهداشت روان قرار دارند.
بیماریهای رایج در میان اقلیتها
در مناطق محروم ایران، بهویژه در میان اقلیتهای قومی و مذهبی، وضعیت سلامت عمومی نگرانکننده است. نبود زیرساختهای بهداشتی، فقر مزمن، سوءتغذیه، و تبعیض ساختاری، موجب شیوع بیشتر بیماریهایی چون دیابت، فشار خون بالا، بیماریهای تنفسی، و مشکلات گوارشی شدهاند. برای نمونه، در استانهایی چون سیستان و بلوچستان یا کردستان، موارد ابتلا به سل و بیماریهای عفونی بیش از میانگین کشوری گزارش شده است. این در حالیست که به دلیل کمبود امکانات درمانی و نبود پزشکان متخصص، بسیاری از بیماران از پیگیری روند درمان باز میمانند و در نتیجه، بیماریها به مراحل خطرناکتری میرسند. افزون بر این، وضعیت بهداشت روان نیز در میان این جوامع بحرانیست؛ افسردگی، اضطراب، و آسیبهای روانی ناشی از فقر، بیکاری، و تبعیض، اغلب نادیده گرفته میشود و دسترسی به خدمات مشاورهای یا روانپزشکی تقریباً ناممکن است.
بهداشت تبعیضآمیز؛ نظام سلامت و تبعیض ساختاری
در بسیاری از مناطق ایران، اقلیتهای قومی و مذهبی با موانع متعددی در دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی مواجهاند. نبود مراکز درمانی مناسب در مناطق محروم، کمبود پزشک متخصص، و همچنین برخوردهای تبعیضآمیز برخی از کارکنان نظام سلامت باعث شدهاند که سطح سلامت عمومی در میان این گروهها پایینتر از میانگین کشوری باشد. از سوی دیگر، مشکلاتی همچون سوءتغذیه، بیماریهای مزمن مانند دیابت، فشار خون، و بیماریهای تنفسی در میان اقلیتها بیشتر مشاهده میشود؛ امری که نتیجهی مستقیم سیاستهای ناکارآمد و تبعیضآمیز دولت در زمینه عدالت بهداشتی است. علاوه بر این، نبود آموزش کافی در زمینه بهداشت عمومی و آگاهیبخشی نیز باعث شده برخی بیماریها در این جوامع با سرعت بیشتری شیوع پیدا کنند. مجموعه این عوامل نشان میدهد که مسئلهی سلامت در میان اقلیتها نهتنها موضوعی پزشکی، بلکه مسئلهای اجتماعی و سیاسی است که نیازمند رسیدگی فوری و ساختاری است.
دسترسی نابرابر؛ وقتی درمان به امتیاز تبدیل میشود
در نظام سلامت ناعادلانه، حتی بیماریهای ساده میتوانند برای اعضای اقلیتها به بحرانهای جدی تبدیل شوند. افراد این جوامع با مشکلات مزمنی مواجهاند که بهدلیل نبود خدمات پیشگیرانه و تشخیص بهموقع، روزبهروز وخیمتر میشوند. بسیاری از خانوادهها بهدلیل فقر، فاصله جغرافیایی یا تبعیض فرهنگی امکان مراجعه به بیمارستانها را ندارند و همین امر باعث شیوع بیماریهایی مانند کمخونی، سوءتغذیه و اختلالات تنفسی در میان آنها شده است. از سوی دیگر، نیازهای بهداشتی خاص این گروهها بهخاطر نبود نمایندگی در سیاستهای عمومی و بیاعتمادی میان شهروندان و نهادهای حکومتی اغلب نادیده گرفته میشود. تداوم این وضعیت نهتنها از توزیع ناعادلانه منابع حکایت دارد، بلکه نشانهای از نظامی است که نابرابری را بازتولید میکند و به آن رسمیت میبخشد.
در دنیایی که سلامت باید یک حق جهانی و بیقیدوشرط باشد، نادیدهگرفتن وضعیت اقلیتها نشانهای هشداردهنده از شکافهای عمیق اجتماعی است. تبعیض در دسترسی به خدمات درمانی تنها یک مسأله پزشکی نیست، بلکه بازتابی از ساختارهای تبعیضآمیز قدرت و سیاست است. اگر نظام سلامت نتواند صدای بیصدایان را بشنود، نتیجهاش نه تنها مرگ تدریجی اعتماد عمومی، بلکه گسترش فقر و نابرابری در بدنه جامعه خواهد بود. اکنون زمان آن است که سیاستگذاران به جای انکار، مسئولیت بپذیرند و با رویکردی انسانی، سلامت را برای همه و بدون تبعیض تضمین کنند.
در دنیایی که سلامت باید یک حق جهانی و بیقیدوشرط باشد، نادیدهگرفتن وضعیت اقلیتها نشانهای هشداردهنده از شکافهای عمیق اجتماعی است. تبعیض در دسترسی به خدمات درمانی تنها یک مسأله پزشکی نیست، بلکه بازتابی از ساختارهای تبعیضآمیز قدرت و سیاست است. اگر نظام سلامت نتواند صدای بیصدایان را بشنود، نتیجهاش نه تنها مرگ تدریجی اعتماد عمومی، بلکه گسترش فقر و نابرابری در بدنه جامعه خواهد بود. اکنون زمان آن است که سیاستگذاران به جای انکار، مسئولیت بپذیرند و با رویکردی انسانی، سلامت را برای همه و بدون تبعیض تضمین کنند.