ذخایر آبی سدهای ایران به پایینترین سطح خود در دهههای اخیر رسیده است؛ زنگ خطری جدی برای کشوری که همزمان با بحرانهای اقلیمی، سوءمدیریت منابع و افزایش جمعیت، در آستانه بحرانی گستردهتر قرار گرفته است. کاهش شدید ورودی آب به سدها، وضعیت قرمز در ۱۹ سد بزرگ کشور و هشدارهای کارشناسان مستقل، نشان میدهد که بحران آب دیگر فقط یک تهدید زیستمحیطی نیست، بلکه به یک تهدید امنیتی و اجتماعی بدل شده است.
چرا ذخایر آبی سدهای ایران تا این حد کاهش یافت؟
کاهش چشمگیر ذخایر آبی سدهای ایران دلایل متعددی دارد که در همتنیدگی آنها، بحران کنونی را رقم زده است. نخستین عامل، تغییرات اقلیمی و کاهش بیسابقه بارندگیها در سالهای اخیر است. ایران بهویژه در فصول بهار و زمستان با کمبود بارش مواجه بوده، و این مسئله ورودی آب به سدها را به شدت کاهش داده است. اما آنچه وضعیت را بحرانیتر کرده، سوءمدیریت منابع و عدم برنامهریزی بلندمدت در حوزه آب است.
برای نمونه، طی دو دهه گذشته بسیاری از سدها بدون ارزیابی دقیق محیطزیستی احداث شدهاند، در حالی که منابع آبی کافی برای تغذیه آنها وجود نداشته است. از سوی دیگر، برداشت بیرویه از سفرههای زیرزمینی، نبود فرهنگ مصرف بهینه، و تخصیص نامتناسب آب به صنایع بزرگ نیز مزید بر علت شدهاند. امروز، ذخایر آبی سدهای ایران دیگر توان پاسخگویی به نیازهای کشاورزی و آشامیدنی را ندارند، و اگر روند فعلی ادامه یابد، بسیاری از استانها با بحران جدی آب و مهاجرتهای اقلیمی روبهرو خواهند شد.
پیامدهای بحران آب بر زندگی روزمره مردم
بحران آب، دیگر تنها یک مسئله تخصصی یا موضوعی برای گزارشهای زیستمحیطی نیست؛ این بحران اکنون مستقیماً با زندگی روزمره میلیونها شهروند ایرانی گره خورده است. کاهش ذخایر آبی سدهای ایران باعث شده که در بسیاری از شهرها، قطعی آب به روالی عادی بدل شود؛ شهروندان در ساعات گرم روز با نبود آب شرب، کاهش فشار و حتی جیرهبندی مواجهاند. این موضوع بهویژه در مناطق پرجمعیت مانند تهران، مشهد و اصفهان، به بحرانهای بهداشتی، افزایش نارضایتی عمومی و اختلال در خدمات شهری منجر شده است.
در روستاها و مناطق محروم، وضعیت وخیمتر است. کشاورزان که منبع درآمد اصلیشان به آب بستگی دارد، با خشکی زمین و نابودی محصولات خود روبهرو هستند. کاهش ذخایر آبی سدهای ایران همچنین فشار زیادی بر منابع زیرزمینی وارد کرده، که با برداشتهای بیرویه، منجر به نشست زمین و بحرانهای زمینشناختی در برخی استانها شده است. ادامه این روند نهتنها معیشت مردم را تهدید میکند، بلکه زمینهساز مهاجرت اقلیمی، افزایش بیکاری و ناآرامیهای اجتماعی خواهد بود.
چالشهای مدیریتی در بهرهبرداری از منابع طبیعی
مدیریت منابع طبیعی در ایران، بهویژه منابع آبی، با مشکلات ساختاری و نهادینهشدهای روبهروست که سالهاست به جای حل بحرانها، آنها را تشدید کردهاند. سیاستگذاریهای مقطعی، تصمیمگیریهای بدون پشتوانه علمی، و غیاب شفافیت در تخصیص منابع، از جمله عواملی هستند که باعث شدهاند بسیاری از پروژهها نهتنها به بهبود وضعیت کمکی نکنند، بلکه اثرات منفی پایداری بر محیطزیست و منابع طبیعی برجای بگذارند. کاهش ذخایر آبی سدهای ایران نمونهای روشن از این ناتوانی مدیریتی است؛ جایی که بهجای حفظ منابع، شاهد هدررفت گسترده آب و فشار فزاینده بر سفرههای زیرزمینی هستیم.
از سوی دیگر، نبود هماهنگی میان نهادهای مختلف مسئول در حوزه آب، انرژی و کشاورزی موجب شده است که برنامهها همپوشانی نداشته باشند یا حتی در تضاد با یکدیگر عمل کنند. برای نمونه، توسعه صنایع آببر در مناطق خشک یا صدور مجوز کشت محصولات پرمصرف، در شرایطی که ذخایر آبی سدهای ایران رو به کاهش جدی بوده، از تصمیماتی است که نشانهای از نبود نگاه کلان و بینرشتهای در مدیریت منابع به شمار میرود. تا زمانی که این چالشهای ساختاری رفع نشوند، نمیتوان انتظار بهبود پایدار در وضعیت منابع طبیعی کشور را داشت.
جمعبندی
آنچه امروز در قالب بحران آب در ایران نمایان شده، صرفاً نتیجه کاهش بارندگی یا تغییرات اقلیمی نیست، بلکه بازتاب سالها مدیریت ناکارآمد، سیاستگذاریهای ناهماهنگ، و بیتوجهی به ظرفیتهای زیستمحیطی کشور است. چالش ذخایر آبی سدهای ایران تنها یکی از نشانههای این بحران ساختاری است؛ بحرانی که پیامدهای آن نهفقط در بخش کشاورزی و صنعت، بلکه در زندگی روزمره شهروندان نیز بهطور مستقیم احساس میشود. خروج از این وضعیت نیازمند بازنگری جدی در سیاستهای مدیریت منابع، شفافیت در تصمیمگیری، و مشارکت فعالانه نهادهای علمی، مدنی و محلی است. بدون تغییر رویکرد از مدیریت موقت به مدیریت پایدار، چشمانداز روشنی برای آینده منابع طبیعی کشور متصور نخواهد بود.